دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳

پسر 26ساله اسیر سایت های شرط بندی شد
 
می خواستم یك شبه ره صد ساله را طی كنم و رویای میلیونر شدن در سر داشتم ولی به دلیل شیوع ویروس كرونا، بازار كسب و كار رونقی نداشت و من كه تامین مخارج دو خانواده را به عهده داشتم با تبلیغات فریبنده و وسوسه انگیز یكی از شاخ های مجازی، اسیر سایت های شرط بندی اینترنتی شدم و...
خراسان: می خواستم یك شبه ره صد ساله را طی كنم و رویای میلیونر شدن در سر داشتم ولی به دلیل شیوع ویروس كرونا، بازار كسب و كار رونقی نداشت و من كه تامین مخارج دو خانواده را به عهده داشتم با تبلیغات فریبنده و وسوسه انگیز یكی از شاخ های مجازی، اسیر سایت های شرط بندی اینترنتی شدم و...

پسر 26 ساله در حالی كه بیان می كرد كاش می دانستم قمارباز هیچ گاه برنده نمی شود! در شرح داستان زندگی اش به مشاور و مددكار اجتماعی كلانتری شفای مشهد گفت: كلاس سوم راهنمایی را كه به پایان رساندم مدرك سیكلم را روی طاقچه اتاقم گذاشتم و ترك تحصیل كردم. من به درس و مدرسه خیلی علاقه داشتم اما مجبور بودم سر كار بروم چرا كه پدرم در قبال همسر و فرزندانش هیچ گونه مسئولیتی را نمی پذیرفت.

او همه درآمد مسافركشی اش را خرج عیاشی ها و خوشگذرانی هایش می كرد. من كه اولین فرزند خانواده بودم مسئولیت مراقبت و تامین مخارج خانواده ام را به عهده گرفتم و با این كه نوجوانی 14 ساله بودم به سختی كار می كردم چون پذیرفته بودم كه زندگی برای من معنایی متفاوت از هم سن و سالانم دارد .

بعد از مدتی كارگری ساختمانی را كنار گذاشتم و به عنوان فروشنده پوشاك مشغول كار شدم. همیشه از درآمدی كه كسب می كردم مبلغی را برای خرجی خانه به مادرم می دادم و مبلغی را نیز برای خودم پس انداز می كردم من پسر كوشا و زرنگی بودم به این ترتیب پس از گذشت چند سال به طور مستقل مشغول كار شدم.

با این كه سن و سال كمی داشتم اما در میان هم صنفانم اسم و رسم پیدا كردم و با اعتبارم در بازار كم كم كارم رونق گرفت و در 24 سالگی تصمیم به ازدواج گرفتم. همیشه در زندگی ام احساس تنهایی و كمبود محبت و عاطفه داشتم و با ازدواج می خواستم به گونه ای تنهایی ها و كمبود های دوران كودكی ونوجوانی ام را جبران كنم .به پیشنهاد مادرم به خواستگاری یكی از دختران فامیل رفتم و بعد از پایان دوران نامزدی، من و نیلوفر زندگی مشترك مان را در منزل اجاره ای آغاز كردیم.

روزهای عاشقانه ای را در كنار همسرم سپری می كردم و زندگی بر وفق مرادم بود گویی روزگار شرمنده روزهای تلخی بود كه در گذشته بر من روا داشته بود. می خواست روی خوشش را به من نشان بدهد و بگوید كه چرخ و فلك دنیا همیشه بر یك مدار نمی چرخد اما به دنبال شیوع ویروس كرونا آن روزهای خوش همچون نسیمی از زندگی ام رخت بر بست و با قرنطینه اجباری كار و كاسبی ها خوابید به طوری كه من و تعداد زیادی از همكارانم روزهای سختی را سپری می كردیم در همین اثنا پدرم برای همیشه ما را ترك كرد و رفت او هیچ گاه در تامین مخارج زندگی كمكی نمی كرد اما با رفتنش حتی سایه پدری را نیز از ما دریغ كرد!

این اتفاق ضربه روحی بزرگی بر من و خانواده ام وارد كرد و دیگر تمام مسئولیت زندگی خواهر و برادرانم به دوش من افتاد روزهای سختی را سپری می كردم از یك سو شیوع ویروس كرونا و خسارت هایی كه از تعطیلی بازار متحمل می شدم و شرایط بد اقتصادی و از سوی دیگر ترك پدرم مرا از لحاظ روحی و روانی در شرایط نامساعدی قرار داده بود به این ترتیب بیشتر اوقات را در منزل مجردی دوستانم سپری می كردم تا این كه به پیشنهاد یكی از آن ها دار و ندارم را فروختم و به امید رسیدن به ثروتی بادآورده وارد سایت های شرط بندی یكی از شاخ های فضای اینستاگرام شدم .

این تصور پوچ و اشتباه را داشتم كه در این روزهای كرونایی ، علاوه بر این كه می توانم در این سایت های شرط بندی بازی كنم ، خواهم توانست تمام ضررهایی را كه به دنبال تعطیلی كسب و كار متحمل شدم نیز جبران كنم اما این رویای شیرین جز خیالی پوچ و بیهوده چیزی نبود...

من در ابتدا با مبلغ كمی بازی كردم و چند بار نیز برنده شدم انگار گردانندگان این سایت ها می خواستند در باغ سبز به من نشان دهند و مرا تطمیع كنند من نیز فریب خوردم و به خیال كسب درآمد هنگفت با مبالغ بیشتری بازی كردم پس از مدتی انگار اختیار بازی ها از دستم خارج شده بود همچون معتادی كه در گرداب مواد مخدر گرفتار شده است من نیز به تدریج در دریای قمار بازی و شرط بندی اینترنتی غرق می شدم و هر چه بیشتر دست و پا می زدم تا خودم را نجات دهم انگار بیشتر در این سراب میلیونر شدن فرو می رفتم.

پس از گذشت چند ماه در حالی به خود آمدم كه علاوه بر این كه سرمایه چند صد میلیونی ام را از دست داده بودم میلیون ها تومان نیز بدهكار شدم! چك هایم یكی یكی برگشت می خوردند و من برای پس دادن بدهی هایم ناچار به دریافت پول ربا شدم تا این كه تصمیم به دریافت وام گرفتم تا شاید بتوانم كار و كاسبی ام را دوباره راه بیندازم و بدهی هایم را پرداخت كنم اما به دلیل چك های برگشتی كه داشتم نه بانك به من وام می داد و نه كسی ضمانتم را می كرد چرا كه اعتبارم را در بازار از دست داده بودم تمام دار و ندار و حتی جهیزیه همسرم را فروختم و پولش را به طلبكاران دادم اما باز هم بدهكار بودم روزی نبود كه طلبكاران برای دریافت طلبشان به در منزلم نیایند و من و همسرم با التماس از آنان برای پرداخت بدهی مان فرصت نخواهیم .

تصمیم گرفتم نیلوفر را به منزل مادرش بفرستم تا پول رهن خانه را نیز به طلبكاران بدهم می دانم اشتباه كردم اما كاش فرصتی برای جبران باشد .. می ترسم تا چند روز دیگر راهی زندان شوم. من با تبلیغات دروغین شاخ های مجازی و برخی چهره های مطرح اینستاگرام با رویای میلیونر شدن وارد این سایت های شرط بندی شدم غافل از این كه در بازی قمار هیچ گاه برنده ای وجود ندارد و....

ماجرای واقعی با همكاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع خبر:
برترین ها
   تاریخ: ۰۷:۱۶ - ۱۲/۱۱/۱۳۹۹   بازدید: ۱۳۵