دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
پنج شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۳

لباس عزای داغداران كرونایی را درآوریم/ گپی با مشاور و نیروی جهادی درباره آداب همدردی
 
گروه خانواده؛ نعیمه جاویدی: كارشناسان، روانشناسان و مشاوران بسیاری درباره مراحل چندگانه گذر از سوگ صحبت كرده اند به ویژه درباره خانواده های سوگوار كرونایی. با این حال چند گروه جهادی با راهنمایی دقیق روانشناسان، مبلغان مذهبی و كارشناسان پا به میدان گذاشته اند و خانواده های داغدار كرونایی را تنها نگذاشته اند. گپ و گفتی با 3 كارشناس و نیروی جهادی داریم تا شیوه هایی را به ما بیاموزند تا به مددشان بتوانیم كمك احوال خانواده ها و بازماندگان اموات كرونایی باشیم. به رسم دیرین و شیرین ایرانی كه بار رخت نو و رنگی بعد از چهلم سراغ خانواده فوتی ها می روند تا لباس سیاه را از تنشان بیرون و به اصطلاح آن ها را از عزا در بیاورند، در این بهار قدمی برداریم برای همدردی و از عزا درآوردن سوگواران كرونایی. این كار خرج چندانی ندارد اما بدون شك اثر مهمی در سلامت روان فرد داغدار و عبور سلامت او از بحران داغ كه خواه نا خواه بخشی از زندگی همه ماست، می گذارد. فرد غمدیده بهتر و امیدوارتر به زندگی بر می گردد. خود ما هم به واسطه نوعدوستی بهار شیرین تری آغاز می كنیم.



مراقب حرف و رفتارمان باشیم

چه جدی بگیریم چه نه! كرونا یك موجود زنده ریز است اما به راحتی می تواند زندگی یك نفر یا یك خانواده را به چالش بكشد. جدای هزینه های جسمی، روان و درمان گاه می تواند خسارت های غیرقابل جبران بجا بگذارد. بعضی افراد به دلیل ضعف سیستم ایمنی بدنی، موفق نبودن مراحل درمان، بیماری های زمینه ای یا دیر مراجعه كردن به مراكز درمانی یا نداشتن علامتی خاص، جلوی چشم كادردرمان و عزیزانشان پرپر می شوند. «ندا.م» از بازماندگان متوفیان كرونایی است و دلیل اینكه نامش را كامل نمی گوید؛ ملاحظه هایی است كه قلبش را رنجانده: «خانواده ای كه كرونا می گیرد تعمدی در این ماجرا ندارد اما بعضی ها طوری با آدم رفتار می كنند كه انگار هنوز هم مرض واگیردار داری البته تعداد افراد مهربان خیلی بیشتر است اما همان یكی، دو نفر با این طرز فكر كافی اند تا داغی كه دیده ایم دوتا شود.» با سه فرزند در حاشیه تهران زندگی می كند و می گوید: «همسرم سیگاری بود شاید برای همین ریه اش انقدر ضعیف شد كه داوم نیاورد. هیچ علامتی نداشت و از ترس مخارج آزمایش دیر مراجعه كرد. دو روز بود احساس خستگی و ضعف بسیار شدید داشت. وقتی نتیجه آزمایش آمد خشكمان زد؛ چیزی از ریه اش باقی نمانده بود. شاید 18 ساعت هم طول نكشید كه فوت كرد.»



داغ هنوز هم برایش تازه است حتی بعد از گذشت 8 ماه و می گوید: «خدا خیر بدهد به همسایه ها و خیّران. كمك مومنانه به دست ما هم رسید كه اگر نبود خدا می داند چطور می توانستم زندگی را اداره كنم؟ همسرم بیمه نبود و حقوق بازنشستگی نداشت. روزمزد بود. حتی یك ختم ساده هم نتوانستیم بگیریم. خدا خیرشان بدهد یك گروه از مسجد محله آمدند خانه مان نوحه خوانی و عزاداری كردند و ما هم دلی سبك كردیم. گاهی فكر می كنم اگر نمی آمدند و بغض ما نمی تركید چه بلایی سر ما می آمد؟ اینجا غریبیم و كسی را نداریم از ما حمایت كند. حالا به لطف یك خانم كارآفرین در كارگاه دوخت لباس بیمارستانی كار می كنم، درآمد دارم، بیمه شده ام و شرمنده بچه ها نیستم.»



مراحل كنار آمدن با غم

«اكرم خانمحمدی»، یكی از بانوان گروه جهادی قرارگاه جهادی و سلامت حضرت  نرجس (س) با چند نفر دیگر از اعضای گروه  و همسرش به دیدار خانواده متوفیان كرونا رفته. به خانه هایی از محله ازگل تهران گرفته تا كوره های آجرپزی. به تجربه می گوید كه داغ، داغ است اما برای خانواده هایی با وضع مالی مناسب بیشتر جنبه عاطفی داشته و در خانواده های محروم و نیازمند جنبه معیشتی هم پیدا می كند. بانویی كه خودش و همسرش هم یك دوره سخت ابتلا به كرونا را گذرانده اند و خوب می داند این بیماری می تواند چقدر دردناك و خطرناك شود: «ابتلای ما ربطی به این دیدارها نداشت. در قرارگاه تعداد زیادی از نیروهای جهادی دواطلب كه بیماری زمینه ای نداشتند انتخاب می شدند تا برای حضور در بیمارستان و كمك به كادر درمان و مراجعه به خانه اموات كرونایی اعزام شوند و در غم آن ها شریك. تمام ضوابط بهداشتی هم دقیق رعایت می شد. با این حال همین قدر به شما بگویم كه این ویروس خیلی استرس هم ایجاد می كند. لشكر فكر و خیال را به جان آدم می اندازد و چاره این است كه به خود مسلط و تسلیم اراده خدا باشیم. مراحل درمان را هم با آرامش، بهتر طی كنیم.»



خانمحمدی درباره تسلی دادن به خانواده های داغدار می گوید: «علاوه بر هدیه مادی یك تكه تبركی از فرش حرم امام رضا(ع) هم به آن ها هدیه داده می شد تا هر وقت دلتنگ شدند و غمشان تازه از دور زائر آقا شوند، درد و دل و نجوا كنند. این ارتباط معنوی آدم را قوی می كند. خیلی هایشان شوكه بودند. در چند ساعت عزیزشان را ناگهانی از دست داده بودند. مخصوصاً آن اوایل كرونا اجازه حضور در مراسم تدفین هم نداشتند. كوهی از غم را به دوش می كشیدند ناباورانه. وقتی در منزلشان حاضر می شدیم و عزاداری می كردیم، می دیدند كه تنها نمانده اند. عده ای بدون آنكه آن ها را بشناسند، سراغشان آمده اند تا شریك غمشان شوند. متحیّر حرف می زدند و جمله هایشان پر از بهت بود. باور نمی كردند مرگ می تواند انقدر نزدیك و سریع باشد.»



درست است، در خانواده متوفایی كه پدربزرگ 90 ساله و بیمار خانواده هنوز به بركت و عنایت خدا زنده مانده اما كرونا جوان 20 ساله و رعنای خانواده را پرپر كرده حیرت، بهت و اندوه موج می زند، مسلماً! درباره مراحل سوگ می گوید: «مرحله اول، ناباوری و انكار است. مرحله دوم غم و تنهایی، مرحله سوم درك فقدان و عوارض آن، مراحل چهارم و پنجم هم به ترتیب مربوط به پذیرش اوضاع جدید و چیدمان زندگی بر اساس آن است. درك این 5 مرحله هم برای ما لازم است، هم فرد سوگوار.»

مراسم ختم نه! خاكسپاری بود

ما ایرانی هستیم. شیوه های سوگواری مفصلی داریم. مراسم های متعدد و حضور آشنایان و نزدیكان كه داغ را كمی برایمان سبك تر می كند. كرونا اما بساط این همدردی ها را خودخواهانه برچیده است. سوگواران كرونایی و غیركرونایی  در شرایطی خاص با نبود عزیزانشان روبرو می شوند. همین طولِ مدت مرحله انكار را طولانی می كند. افراد، ناگهان با یك خلاء جدی و ناگهانی روبرو می شوند. گویی وسط زندگی آرامشان ناگهان بمب منفجر شده. این روایت را از مردی كه همسرش را از دست داده، بخوانید: «سرِ كار بودم، همكار همسرم تماس گرفت و گفت كه ناگهان حالش بد شده و نفس كشیدن برایش سخت ما تازه ازدواج كرده بودیم، قصد داشتیم طعم پدر و مادر شدن را بچشیم اما همسرم...» در جمله جمله حرف هایش درد، لانه كرده به خصوص وقتی می گوید: «هنوز هم دو تا چای می ریزم. همین دیروز با سبزی قورمه ای كه فریز كرده بود، خورشت پختیم.» نمی گوید؛ «پختم» می گوید «پختیم!» هنوز در مرحله انكار گیر افتاده. همسرش را  در موج اول كرونا از دست داده و طول مدت بستری شدن او تا فوت فقط دو روز بوده است. در مراسم تدفین هم فقط خودش بود و 2 نفر دیگر. همین ها به ناباوری او دامن زده. خانمحمدی می گوید: «انكار اگر بماند خطرناك می شود. عوارض روحی و افسردگی شدید. ما همان موج اول رفتیم سراغ خانواده های داغدار. یك مراسم ختم جمع و جور می گرفتیم. مداح كه روضه می خواند عین ابر بهار گریه می كردند. گاهی چنان داغشان تازه بود كه فكر نمی كردیم برای مراسم فاتحه خوانی به خانه كسی رفته ایم، حس می كردیم در مراسم خاكسپاری شركت كرده ایم و بازماندگان به شدت بی تابی می كردند و عزاداری. همین خروج اندوه به این شكل به عبور از این مراحل كمك می كند. سخنران هم از یاد خدا و آرامش با ذكر و مدد گرفتن از او و فلسفه تولد و مرگ صحبت می كرد. موقع خداحافظی انگار خانواده جدیدی ما را بدرقه می كردند. خیلی صبورتر و آرامتر می شدند به لطف خدا.»



با مرده نمی میرند

آذری زبان ها مثلی دارند كه ترجمه اش این می شود: «با مرده نمی میرند...» وقتی خانواده متوفایی مدام گریه و بی تابی می كند حتی بعد از گذشت ماه ها داغش تازه است این جمله را به كار می برند به این معنا كه  نباید با این اندوه خودمان را از پا بیندازیم و داغ را دو تا كنیم؛ یك عزیز فوت كرده و عزیزان دیگر زندگی را بر خودشان حرام! «نفیسه جاویدی»، مشاور شغلی و خانواده می گوید: «این ابداً معنایش بی رحمی نیست. به این فكر كنید همه افرادی كه روزگاری عزیزی را از دست داده اند از بدو تاریخ تا كنون، همان طور با رخت عزا، دل مرده و اندوهگین به زندگی ادامه می دادند؛ واقعاً زندگی كردن امكان داشت؟ از دست دادن جزوی از زندگی ما و البته كه به معنای واقعی كلمه دردناك است. ناگهان جایگاه عزیزی در خانه خالی می شود. پدری، مادری، همسری، فرزندی، خواهر، برادر، دوست یا همسایه عزیزی كه تا دیروز بوده از امروز و ناگهان دیگر نیست. كاری از دست ما هم بر نمی آید. با «دلتنگی عمیق» و «خلاء» یا همان «فقدان» روبرو می شویم. از یك سو باید باور كنیم او را برای همیشه از دست داده ایم از سویی درد عاطفی و روحی بزرگ را تحمل و دیگر سو باید با این شرایط كنار بیاییم و جایش را در زندگی سبز و پر كنیم تا امورمان مختل نشود.» این بانوی مشاور به نكته ظریفی اشاره می كند كه معمولاً مغفول می ماند: «اگر قرار است كاری برای از عزا درآوردن خانواده سوگوار انجام دهیم این سه مرحله را باید خودمان درك كنیم نه اینكه با تذكرهای كلیشه ای و شفاهی بخواهیم مثل یك قهرمان ناگهانی برخیزد و معجزه كند. قوی باشد و خودش را از معركه غم نجات دهد. داغ و غصه از دست دادن، امكان بسیاری از پذیرش ها و رفتارهای منطقی را دست كم تا مدتی از فرد سلب می كند. پس اول باید خودمان همدردی فعال و موثر باشیم. فرد باید بپذیرد عزیز رفته بر نمی گردد اما این به آن معنی نیست كه گویی از اول هم نبوده! سوگوار با عبور سالم از مراحل سوگواری می پذیرد عزیزش رفته اما حضور مادی اش به حضور معنوی در زندگی او تبدیل شده است. باید كمك كرد تا لوازم مربوط به متوفی به ندرت از خانه جمع شود. یكی، دو قلم بیشتر نماند تا در صورت دلتنگی آن ها را ببیند و تسكین دهنده آلام او باشد نه اینكه گوشه گوشه خانه پر از وسایل مربوط به متوفی و مدام یادآور نبودن او باشد. جمع كردن لوازم اصلاً بی مهری و بی وفایی نیست كه بخواهد خودش را مذمت كند. بهتر است این كار با كمك دیگران انجام شود. از او بپرسیم راضی بود اگر خودش فوت می كرد، بازماندگانش لوازمش را نگه دارند و مدام با دیدنشان داغشان تازه می شد؟ راضی بود به خودشان انگ بی وفایی بزنند و فكر كنند اگر روزی دست كم 3، 4 بار بلند و عمیق گریه نكنند بی وفا و بی عاطفه هستند؟» چكیده كلامش را در یك جمله خلاصه می كند: «باید لطیف برخورد كنیم ناگهان و شتابزده لوازم را جمع نكنیم. جملات امری كمتر استفاده كنیم. بیشتر با لحنی ملایم در قالب پیشنهاد حرف بزنیم و سئوال های به موقع و نغز بپرسیم. جایگاه او را با فرد متوفی عوض كنیم و ببینیم انتظار او از بازماندگان چه بود؟ این مرحله هوشمندی می خواهد نباید بگذاریم به افراط و تفریط بیفتد.»



خاك پذیرش می آورد نه سردی!

شنیده ایم كه  می گویند خاك سردی می آورد و معمولاً وقتی كسی فوت می كند، مشتی از خاك مزارش را بر سر بازماندگان می ریزند تا سبك شوند. فلسفه این كار این است؛ همه ما از خاك هستیم و به خاك بر می گردیم اما حق این معنای عمیق با انتخاب جمله ای شاید نه چندان درست، ادا نشده است و می گوییم خاك سردی می آورد! جاویدی می گوید: «برای بازماندگان اموات كرونایی كه حتی فرصت  و امكان برپایی مراسم ختمی ساده یا خاكسپاری معمول را نداشته اند، حضور بر سر مزار واقعاً می تواند موثر و كمك حال باشد. فرد را بر صر مزار ببریم. پیش از حضورش محدوده را تا حدی كه امكان دارد، ضدعفونی و نظافت كنیم تا اگر خواست مزار را در آغوش بكشد و گریه كند، نگران بیمار شدن او نباشیم. می توان یك تكه موكت تمیز روی مزار انداخت. چندبار كه این كار را انجام بدهد، خواه ناخواه متوجه می شود حضور فیزیكی متوفی در زندگی او تمام شده و به حضور معنوی تبدیل. سبك و آرام می شود. دیدن سنگ مزارهای دیگر خواه ناخواه تسكین است یعنی دیگرانِ بسیاری هم پیش از او داغدار شده اند و عزیز از دست داده اند. از سویی اگر مراسم تشییع و تدفین فردی دیگر به خصوص بیمار كرونایی را در همان فضا ببیند، تسكین پیدا می كند و خواهد پذیرفت كه این داغ، عمومی تر از آن است كه فكرش را كرده. خود را تنها خسارت دیده و داغدیده نمی بیند. این گریستن بر سر مزار، عزاداری، اشك ریختن و دیدن داغ دیگران و مناجات با خدا كمك می كند از این بحران بهتر عبور كند.»



هیچ كاری نشد، ندارد

در مراحل بعدی اما چه باید كرد؟ این مشاور جوان می گوید: «باید با تغییرهای سازنده، امیدوار كننده و روحیه بخش زمینه را برای برگرداندن فرد به زندگی فراهم كرد. همین كه داغدیده كمی آرامتر شد او را تنها نگذاریم، تنهایی برای این افراد سم است. فرد را در عمل انجام شده، قرار دهید. یك گلدان به نیت فرد متوفی بخریم و بخواهیم به یاد او از آن مراقبت كند. پای او را در صورت امكان به كارهای اجتماعی و خیر باز كنیم. حس مفیدبودن  و شورِ اجتماعی كمك به همنوع به خصوص به نیت شادی روح مرحوم و آرامش عجیبی به فرد بر می گرداند. اگر با فوت عزیزی معیشت او و خانواده آسیب دیده در حد توان زمینه مساعدت آبرومندانه و شاغل شدن را برای فرد فراهم كنیم. اگر بازمانده، فردی درونگراست و غم را با نشانه معمول بیرونی مثل گریه و بیتابی بروز نمی دهد، فكر نكنیم مشكلی ندارد و حالش خوب است. اگر مهارتی ندارد، زمینه آموزش و یادگیری او را فراهم كنیم به شدت كارهای هنری را توصیه می كنیم. سرگرم شدن، دلگرم شدن می آورد. كارهایی مثل خیاطی، نقاشی، بافندگی، ساخت سازه های فنی و ماكت، جورچین و... عبور از این مرحله را بهتر میّسر می كند چون تمركز  فرد از غم و سوگواری درونی به خلاق بودن معطوف می شود. بارها دیده شده فردی برای كنارآمدن با غم عزیزی كاری هنری را شروع كرده بدون اینكه ذره ای در آن سررشته داشته باشد. به مرور به فردی زبردست، كارآفرین و استادكار در همان رشته تبدیل شده. این یعنی كار نشد، ندارد.»



سوگواری یا سوگوار ماندن؟

بعضی افراد هستند كه تقریباً می توان گفت سوگوار می مانند، مدام گریه می كنند و خود را موظف به اشك ریختن و پریشان احوالی می دانند و فكر می كنند این طور عزاداری وفادارند. این ظاهر ماجراست و باید دقیق تر آن را بررسی كرد، طوری كه مشاور جوان می گوید: «وابستگی زیاد وعشق، عذاب وجدان، عبور نكردن درست از مراحل سوگواری و ترس از آینده به ترتیب 4 دلیل عمده سوگوار ماندن و افسرده حالی است. اولین و مهمترین قدم برای كمك به این افراد شناخت و كشف چرایی طولانی شدن این سوگواری است. بهتر است به یك نكته مهم دقت كنیم. سوگواری و سوگوارشدن یك امر طبیعی زندگی است اما سوگوار ماندن نه! بعضی به دلیل ناكامی در درك فلسفه مرگ ممكن است در درازمدت دست به اقدامات خطرناكی مثل خودكشی بزنند پس عبور ناموفق از این مراحل می تواند تا این حد مهم باشد. برای عشق از دست داده، عواطفی را جایگزین كنیم برای عذاب وجدان ترمیم و چاره بیندیشیم. اگر عزیزی سالمند را از دست داده و در حقش كوتاهی كرده به نیت شادی روح و آرامش خودش به پیرزن همسایه خدمت كند، خریدهایش را انجام دهد یا بار سالمندان در خیابان را تا یك مسیر برایشان حمل كند و كارهایی از این دست.» جاویدی درباره گروه دوم تذكر جدی می دهد: «اگر سوگوار ماندن به دلیل بهت و شوك باشد و طولانی مدت شود از یك روانشناس كمك بگیرید. چیزی او را آزار می دهد كه مانع از پذیرش موقعیت شده و یافتن آن نیاز به مهارت و تخصص دارد. درباره گروه چهارم هم رفع آن مشكل و كمك به فرد برای كسب درآمد و تامین معاش امید به زندگی را تقویت می كند. اینكه فرد احساس كند محتاج و درمانده نیست، طول مدت و كیفیت سوگواری را طبیعی و به اصطلاح نرمال می كند.»

/انتهای پیام
منبع خبر:
خبرگزاری فارس
   تاریخ: ۰۹:۴۹ - ۰۳/۰۱/۱۴۰۰   بازدید: ۳۳۹