دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳

روایـت اورژانـــس اجتـماعی و رومیناهایی كه به زندگی برگشتند
 
روایـت اورژانـــس اجتـماعی و رومیناهایی كه به زندگی برگشتند >
روایـت اورژانـــس اجتـماعی و رومیناهایی كه به زندگی برگشتند

روایـت اورژانـــس اجتـماعی و رومیناهایی كه به زندگی برگشتند

سپهرغرب، گروه جوانی: بارها اخبار قتل های ناموسی مثل قتل رومینا در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت. اما می دانید در همه این سال ها اورژانس اجتماعی (123) با مداخلات بهنگام از وقوع بسیاری ازاتفاقات ناگوار پیشگیری كرده است.
ماجرای رومینا اشرفی را یادتان است؟ مرگ تلخ دختر نوجوان تالشی كه بهار سال قبل تا مدت ها خبرش نقل محافل رسانه ای و فضای مجازی بود. در سال 99 دو ماجرای دیگر اتفاق افتاد و هشتك قتل های ناموسی در ایران حسابی داغ شد. اما وقتی رسانه ها یك روز با تیتر«بهار پردرد» و یك روز با تیتر «تلخ تر از زهر»، اخبار قتل های ناموسی را پوشش می دادند، چقدر از این فرصت برای معرفی اورژانس اجتماعی به جامعه 80 میلیونی ایران استفاده كردند؟ در سال های گذشته اورژانس اجتماعی با مداخلات بهنگام در بحران ها از وقوع بسیاری از قتل های ناموسی پیشگیری كرده است.
سال گذشته كه ماجرای تلخ مرگ رومینا و خبرهای آن در فضای مجازی دست به دست می شد و میلیون ها نفر خواننده این اخبار بودند، بهترین زمان بود تا بگوییم اگر مادر رومینا از وجود اورژانس اجتماعی اطلاع داشت و همان وقت كه متوجه تب تند تعصب پدر برای آسیب رساندن به دخترش می شد با 123 تماس می گرفت شاید آن اتفاق تلخ هرگز نمی افتاد.
همین حالا خانه های سلامت و مراكز مداخله در بحران سراسر كشور پناه امنی برای صدها دختر نوجوان و زن جوان است كه هركدام می توانستند سرنوشتی شبیه رومینا پیدا كنند.
دختران آسیب دیده ای كه از خانه فرار كردند اما با كمك مددكاران سروسامان گرفتند
اما اورژانس اجتماعی چطور به كاهش آسیب اجتماعی قتل های ناموسی كمك می كند؟ برای پیدا كردن پاسخ این سؤال، سراغ مدیركل امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی كشور می رویم و با مددكاران اورژانس اجتماعی استان های مختلف صحبت می كنیم تا با بیان جزییات چند پرونده، نقش اورژانس اجتماعی را به صورت مصداقی توضیح دهند.
دكتر «محمود علی گو» از دخترانی می گوید كه در سال گذشته به دلایلی ازجمله بی سرپرستی، بد سرپرستی، خشونت خانگی، بیرون راندن از سوی خانواده، طرد شدن از سوی خانواده، ازدواج اجباری، فرار بابت ازدواج با فرد موردعلاقه، عدم امنیت جانی و اختلالات روانی از خانه فرار كرده و در مراكز نگهداری سازمان بهزیستی پناه داده شدند و با مداخلات اورژانس حالا مشكل بسیاری از آن ها حل شده است و با آٖرامش در خانه هایشان به سر می برند و یا خانه های سلامت بهزیستی پناهی امن برای ادامه زندگی آن ها شده است.
ورود مددكاران اورژانس اجتماعی به 1433 پرونده فرار دختران از خانه؛ نجات 700 دختر
مددكاران اورژانس در چند پرونده ورود كردند؟ مدیركل امور آسیب دیدگان اجتماعی می گوید: «در سال گذشته 4 هزار و 333 مورد فرار از خانه در كل كشور به اورژانس اجتماعی گزارش شده است و از این تعداد در 1433 پرونده، گروه مددكاران سیار فوریت های اجتماعی 123 ورود كردند و دختران به مراكز مداخله در بحران منتقل شدند.»
علی گو اطلاعات را با توضیح اجمالی از 700 پرونده تكمیل می كند؛ «از 1433 مورد پرونده فرار از خانه در كل كشور، بیش از 700 مورد فرار به دلیل خشونت حاد خانگی، ازدواج اجباری، عدم امنیت جانی و ازدواج با فرد موردعلاقه بوده است. در این موارد فضای خانه به قدری بحرانی و ناامن بوده كه اورژانس اجتماعی اجازه بازگشت دختران به خانه را نداده است و آن ها با حكم قضایی به صورت موقت و تا حل شدن مشكل به خانه های سلامت كه ویژه دختران در معرض آسیب است منتقل شدند.»
مداخله های به هنگامی كه آمار قتل های ناموسی را كاهش می دهد
نگاهی به دلایل فرار دختران از خانه به ویژه در خصوص دخترانی كه به مراكز خانه سلامت بهزیستی منتقل شده اند نشان می دهد كه اگر مداخلات بهنگام و تخصصی مددكاران اورژانس اجتماعی نبود قطعاً دختران هر یك از این پرونده ها سرنوشت تلخی پیدا می كردند. البته رییس اورژانس اجتماعی كشور از ما می خواهد كه به موضوع اورژانس اجتماعی و قتل های ناموسی فراتر از پرونده هایی شبیه پرونده رومینا نگاه كنیم. علی گو می گوید: «مداخله بهنگام گروه سیار اورژانس اجتماعی از بسیاری اتفاقات ناگوار و وقوع نزاع هایی كه می تواند منجر به قتل های ناموسی شود پیشگیری می كند. در موارد بسیاری فرد آزاردیده و یا خانواده اش تحت حمایت روانی روانشناسان اورژانس قرار می گیرند و از بسیاری اتفاقاتی كه ممكن است در اثر هیجان و خشم آنی به وجود بیاید جلوگیری می شود.»
ماجرای فرار دختر 16 ساله؛ نشانی خانه سلامت را به برادران دختر ندادیم
سراغ مددكاران اورژانس اجتماعی می رویم تا روایت چند پرونده را بشنویم. مددكاری كه تمایلی به انتشار نامش ندارد، راوی ماجرای فرار دختری 16 ساله دریكی از استان های غربی كشور می شود. پرونده ای عجیب كه بعد از دو سال و نیم كشمكش بین طرفین دعوا و با تلاش مددكاران اورژانس اجتماعی به جای سنگ قبر دختری معصوم و آه و اشك با یك اتفاق شیرین ختم به خیر شد.
مددكار اورژانس می گوید ماجرا از علاقه دختر و پسری به هم و مخالفت خانواده شروع شد؛ «دختر و پسری در یك روستا به هم علاقه مند شده بودند. پسر به خواستگاری هم آمده بود. به دلیل مخالفت خانواده ها با ازدواج تصمیم به فرار از خانه می گیرند. بافت سنتی روستایی كه مینا در آن زندگی می كرد و جو بدی كه در روستا راه افتاده بود باعث شد این فرار از خانه تبدیل به یكی از سنگین ترین پرونده های ما شود. برادران دختر وقتی متوجه فرار او با پسر موردعلاقه اش شدند همراه پدر، سراغ خانواده پسر رفتند و در یك درگیری، برادر پسر كشته شد.
برادرها و پدر مینا به دلیل تعصبات طایفه ای گفته بودند هر زمان و هركجا كه دخترشان را ببینند او را می كشند. اورژانس اجتماعی از طریق یكی از دوستان مینا در جریان فرار او قرار گرفت. گروه سیار فوریت های اجتماعی دختر و پسر را پیدا كردند. به دلیل تهدید جانی كه برای مینا وجود داشت و ما مطمئن بودیم كه برادرها به او آسیب می رسانند، با حكم قضایی دختر نوجوان را به خانه سلامت منتقل كردیم. نشانی خانه های سلامت ما محرمانه است. پسر هم موقتاً به شهری دیگر رفت.»
از گرفتن رضایت خانواده مقتول تا كوتاه آمدن خانواده دختر و جشن عروسی
پناه دادن دختر نوجوان به خانه سلامت پایان پرونده فرار از خانه نیست. كار مددكاران اورژانس اجتماعی ازاینجا به بعد تازه شروع می شود. مددكار این پرونده می گوید: «برای حل مشكل دست به كار شدیم. سراغ خانواده مینا رفتیم. برادران عصبانی خیلی تلاش كردند نشانی خانه سلامت را از ما بگیرند و دختر را ببینند، اما موفق نشدند و ما نشانی را به آن ها ندادیم. با پدر خانواده و برادران صحبت كردیم. شرایط دختر را توضیح دادیم. دلیل مخالفتشان با ازدواج مینا را جویا شدیم. در این پرونده یك قتل اتفاق افتاده بود و برادر پسر كشته شده بود.
خانواده پسر تقاضای قصاص داشتند. یك سال طول كشید تا رضایت خانواده مقتول را گرفتیم. نكته جالب این بود كه بعد از گذشت یك سال و این همه اتفاق، هنوز هم برادران متعصب كمر به قتل خواهر خود بسته بودند. ما برای حفظ امنیت جسمی و روانی مینا و از ترس اینكه برادران مدرسه اش را پیدا كنند و سراغش بروند او را به یك مدرسه دورتر فرستادیم و گاهی هم معلم به خانه سلامت می آمد و درس های دختر را با او كار می كرد. ماجرا ادامه داشت. برای حل این پرونده در كنار مددكاران، رئیس اورژانس اجتماعی هم به میدان آمد و ما بارها در جلسات مختلف با حضور روانشناسان و مشاوران خبره اورژانس با خانواده دختر صحبت كردیم و بالاخره بعد از 2 سال و نیم كار تیمی روانشناسی و مشاوره ای دقیق، خانواده مینا متقاعد شدند، این دخترخانم نوجوان بیش از دو سال مهمان ما در خانه سلامت بود و با آرامش به آغوش خانواده برگشت و كمی بعد جشن ازدواج دختر و پسر برگزار شد و اتفاقاً من و چند مددكار دیگر اورژانس به عروسی دعوت شدیم. پرونده هایی به این مضمون در برخی استان های غربی و جنوبی زیاد است.»
با اورژانس اجتماعی از «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» خبری نیست
مسئول اورژانس اجتماعی یكی از شهرستان های حومه تهران، با روایت پرونده ای یك روی دیگر نقش اورژانس اجتماعی در كاهش قتل های ناموسی را نشان می دهد؛ «نقش اورژانس اجتماعی در پرونده های تعرض بسیار مهم است. در این پرونده ها ما بسیار محتاطانه عمل می كنیم. یك سال قبل پرونده ای با موضوع تعرض داشتیم. خانم جوانی كه متاسفانه توسط همسایه مورد آزار قرارگرفته بود. این خانم خواهرش را در جریان قرار داده بود و خواهر ایشان با نگرانی و اضطراب با اورژانس اجتماعی تماس گرفت و مددكاران، خانم آسیب دیده را به مركز مداخله در بحران منتقل كردند. بعد از آرام كردن این خانم توسط روانشناسان، كمك كردیم تا پرونده به سرعت قضایی شد و دو سه ساعت بعد نیروی انتظامی برای دستگیری فرد موردنظر به ساختمان محل زندگی آنها رفت.
برنامه ریزی ما این بود كه تا قبل از مطلع شدن همسر این خانم از ماجرا، مجرم دستگیر شود و تحویل مراجع قانونی شود، چون آنها با هم همسایه بودند و خشم آنی همسر ممكن بود یك قتل ناموسی را رقم بزند و ماجرا بدتر شود. در مرحله بعد همسر خانم را به بهانه ای به اورژانس اجتماعی دعوت كردیم. من و روانشناس و روانپزشك اورژانس اجتماعی با این آقا صحبت كردیم و با كلی مقدمه چینی ماجرا را توضیح دادیم. كار بسیار سختی بود اما اورژانس اجتماعی با حمایت های روانی از این زوج كه تا مدت ها ادامه داشت و با پیگیری های قضایی، به آن ها كمك كرد تا بحران را پشت سر بگذارند. ماجرا طوری پیش رفت كه همسر خانم با مددكاران اورژانس تماس می گرفت و می گفت همسرم حال روحی خوبی ندارد، كمكش كنید.
حالا تصور كنید این خانم بعد از اتفاقی كه برایش می افتاد با اورژانس اجتماعی تماس نمی گرفت. یا مجبور بود ماجرا را پنهان كند و ممكن بود این اتفاق مجدد تكرار شود و مورد سوءاستفاده قرار بگیرد یا اینكه بعد از گفتن ماجرا به همسرش، احتمال هر اتفاقی از جمله رقم خوردن یك قتل ناموسی وجود داشت.»
انعكاس رسانه ای فوت دختر 17 ماهه و سلامت روان جامعه
چند روز قبل خبرفوت دلخراش دختر 17 ماهه، مردم ایران را به شدت متأثر كرد. مدیركل اورژانس اجتماعی كشور به این ماجرا از زاویه ای دیگر می پردازد و می گوید: «آسیب های اجتماعی در هر كشوری وجود دارد، اما شاید گفت علاقه به انتشار خبربد و انعكاس این آسیب ها آن هم در بدترین شكل ممكن در جامعه ما زیاد است. نمونه آن انتشار خبر تلخ آزار دختر 17 ماهه و فوت آن است كه جو روانی جامعه را بسیار ملتهب كرد.
ما از روز اول فرورین در همان ساعت های اول در جریان این اتفاق قرار گرفتیم. پرونده را با همراهی نیروی انتظامی، قضایی كردیم و همان روز، پدركه مظنون اصلی بود دستگیر شد. مادر كه شرایط روحی خوبی نداشت و فرزندان دیگرش تحت حمایت های روانی مددكاران اورژانس اجتماعی قرار گرفتند. همه این اقدامات در سكوت خبری انجام شد و نیازی به انتشار این خبر نبود.
بسیاری از پرونده های اورژانس اجتماعی محرمانه باقی می ماند، چون بازگو كردن جزئیات آن ها ممكن است آرامش روانی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. مهم، نوع مواجهه ما با آسیب های اجتماعی و مداخلات بهنگام برای پیشگیری از وقوع اتفاقات ناگوار است وگرنه آسیب ها خاص جامعه ما نیست و در هر جامعه و كشوری وجود دارد. امیدوارم مسئولان سازمان های دیگر كه در جریان این اتفاقات قرار می گیرند هم كمی به سلامت روان جامعه بیشتر توجه كنند.»
   تاریخ: ۱۳:۵۳ - ۱۲/۰۲/۱۴۰۰   بازدید: ۱۹۴