دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳

سلامت جامعه در گروی سلامت خانواده
 
سلامت جامعه در گروی سلامت خانواده
تحلیل پژوهشگران مسائل اجتماعی از قتل "بابك خرمدین" و راهكارهایی برای حال خوب در سطح خانواده و جامعه
سلامت جامعه در گروی سلامت خانواده

گروه اجتماعی
برخی از اتفاقات بسیار غافلگیركننده اند و احساسات و افكارعمومی را به شدت جریحه دار می كنند و ازقضا محدود و منحصر به جامعه ما نیست، بلكه جهان شمول است و باید سرمنشأ و ریشه های آن را مورد تحلیل قرار داد. این اتفاقات عجیب و ناگوار كه روح خراشند و شوك آور، موجب می شود پرسش هایی در اذهان جامعه نقش ببندد، این كه چرا به آسیب های تهدیدكننده نهاد خانواده و جامعه كمتر توجه می شود و علت بروز این آسیب ها چیست؟ آمارهای پرونده های قضائی و پزشكی قانونی مؤید این مسئله است كه بایستی بر روی چند مؤلفه كاركنیم كه یكی از آن ها بالا بردن آستانه صبر و تحمل و پذیرش دیگران و احترام به آن هاست و دیگری توجه به امر سلامت روان است. پس از قتل بابك خرمدین و مثله شدن او به دست والدین و با توجه به اینكه قاتلان بابك به كشتن داماد و دخترشان هم اقرار كرده اند باید عوامل متعددی را واكاوی كرد و پرسید چرا در خانواده كه كانونی امن است و فی النفسه نهادی طبیعی و هنجارمند تلقی می شود باید چنین مسئله ای رخ بدهد؟ طبیعتا افراد درون یك خانواده باید بتوانند به یكدیگر كمك كرده و مراقب هم باشند و اتفاقاتی نظیر آنچه برای بابك خرمدین و خواهر و داماد خانواده به وقوع پیوسته هرقدر هم نادر باشد، باز باید علت پیدایش و وقوع آن را تبیین كرد. رئیس گروه دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی كشور معتقد است، كسی كه دست به تكه تكه كردن یك جنازه، آن هم فرزند خود می زند ممكن است دچار «سایكوز» یا «جنون» باشد. او از مسئولین پرونده درخواست كرده كه اجازه دهند تا با این فرد مصاحبه كنند و چندوچون ماجرا را متوجه شوند. رئیس گروه دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی كشور عنوان كرده، جای شك دارد كه مادر چطور دست به تكه تكه كردن فرزندش زده و یا حتی اگر هم دست به این كار نزده، این اتفاق را مشاهده كرده است.
آمارهایی كه از وزارت بهداشت درباره اختلال روانی منتشر می شود حكایت از آن دارد كه حدود 23 درصد از مردم حداقل یك نوع اختلال دارند و اگر خدمات سلامت اجتماعی در سبد خانوار قرار نگیرد، باید نگران و منتظر عوارضی مثل انواع خشونت و پرخاشگری باشیم كه در مواردی هم به قتل منجر می شود. دراین باره سه تن از صاحب نظران در گفت وگو با «رسالت» به بیان نظرگاه خود پرداخته اند.
محمود كیوان آرا- جامعه شناس پزشكی: نمایش خشونت در تیتر اول رسانه ها، آن را به یك امر عادی تبدیل می كند
سلامت روان مسئله ای است كه متأسفانه در بسیاری از جوامع به آن اهمیت چندانی داده نمی شود و اگر از فردی خواسته شود تا برای بررسی سلامت روان خود نزد روانپزشك یا روانشناس برود، آن فرد در برابر مراجعه به پزشك از خود واكنش منفی نشان می دهد. این در حالی است كه پرداختن به بحث سلامت روان در كنار سلامت جسم، یكی از اركان اساسی حفظ سلامت و تندرستی در بسیاری از كشورهای پیشرفته است. به طوركلی، آرامش در كنار مدیریت هیجان و شناخت از خود، جزء اصول اولیه حفظ سلامت روان محسوب می شوند. زمانی ما می توانیم درباره سلامت روان خود صحبت كنیم كه بدانیم توانایی كنترل هیجانات، مخصوصا هیجانات منفی و ناگهانی خود را داریم، با این مقدمه به موضوع قتل بابك خرمدین توسط والدین اشاره می كنم كه جامعه را دچار بهت و حیرت كرد و به نظر می رسد، اكبر خرمدین دارای سایكوز حاد است وگرنه فردی كه از سلامت روحی- روانی سالم برخوردار باشد هرگز تن به این كار نمی دهد. بنابراین تصور می كنم بررسی های روانپزشكی و روانشناختی بیشتری نیاز است برای اینكه وضعیت والدین بررسی شود. والدینی كه حتی به كشتن فرزندان خود رضایت نمی دهند، بلكه آن ها را مثله می كنند. والدینی كه فقط به قتل یك فرزند هم بسنده نمی كنند بلكه فرزند دیگر خود را هم به قتل می رسانند و چه بسا داماد كه وابستگی نسبی به خودشان داشته را می كشند، قطعا این ها دچار مشكلات روحی- روانی جدی هستند و باید با روش های روانكاوی مشخص شود كه چه اختلالی دارند. اما اگر ازنظر اجتماعی بخواهیم به موضوع نگاه كنیم، اولین نكته ای كه بایستی به آن توجه شود، بحرانی است كه امروزه خانواده و جامعه ما درگیر آن است؛ در جامعه ما طی سال های اخیر خانواده بسیار تحت فشار قرارگرفته، فشارهای اقتصادی و فشارهای ناشی از ناكارآمدی برخی نهادهای خارج از خانواده، مثل نهاد سیاست و اقتصاد و حتی برخی نهادهای فرهنگی، زمینه ای را فراهم كرده اند كه خود خانواده بیشتر كنترل كننده امور مربوط به این نهادها باشند. درنتیجه خانواده در تنگنای زیادی قرار دارد و این ها باعث شده كه ما تعارض هایی را در خانواده ببینیم كه یك نمونه آن را در ماجرای خرمدین و شرایطی كه در این خانواده حاكم بوده، ملاحظه می كنیم. شاید ازاین دست مسائل تا به این حد فاجعه بار، كم داشته باشیم ولی مسائل خردتر در نهاد خانواده و جامعه امروز بسیار قابل مشاهده است و یك قسمتی از این به خاطر ناكارآمدی نهادهای اجتماعی خارج از منزل است كه باعث شده خانواده تحت فشار قرار بگیرد. نكته دیگری كه در این بحث باید به آن اشاره كرد، تفاوت های بین نسلی است كه این تفاوت ها، زمینه را فراهم كرده اند برای اینكه دیدگاه های متفاوتی در خانواده شكل بگیرد و این دیدگاه های مختلف در برخی موارد تعارض ایجاد می كند. وقتی كه قدرت حل مسئله توسط والدین وجود نداشته باشد و فرزندان هم نتوانند كمك كنند، اینجاست كه تعارضات گاهی اوقات منجر به ایجاد تضادهایی می شود كه نتیجه این تضادها، مشكلات عدیده است. بنابراین به نظر می رسد كه ما باید بیشتر به نهاد خانواده در جامعه توجه كنیم و سلامت نهاد خانواده را بیش ازپیش موردتوجه قرار دهیم. قاعدتا در چنین شرایطی انتظار رفتار پرخاشگرانه نداریم اما رسانه ها و فضای مجازی هم در ایجاد این خشونت ها بی نقش نیستند. خود توسعه و ترویج خشونت و نمایش آن و اینكه چنین واقعه ای در تیتر اول روزنامه ها و رسانه ها قرار می گیرد، فضای پرخاشگری و خشونت را در جامعه توسعه می دهد و زمینه را فراهم می كند برای اینكه افراد دیگر ناخودآگاه تقلید بكنند و خشونت به یك امر عادی در جامعه و خانواده تبدیل شود. از طرفی نباید فراموش كرد شرایط جدیدی در دوران مدرن شكل گرفته و خانواده را نیز تحت تأثیر قرار داده است. ما باید بپذیریم كه خانواده نسبت به گذشته تغییر كرده و هم ابعادش كوچك تر شده و هم كاركردش عوض شده و انتظار داریم به موازات تغییر كاركردهای خانواده، نهادهای خارج از منزل رشد كرده باشد اما این اتفاق نیفتاده و امروزه مسئله ای كه وجود دارد این است كه تعداد افراد كم در خانواده و وجود رسانه و فضای مجازی و اشتغال والدین در خارج از منزل، مقدمه شكل گیری بحران های عاطفی است و به گونه ای شده كه افراد كمتر می توانند باهم صحبت و یا درد دل كنند چراكه در یك خانواده، پدر و مادر مدت زیادی از وقت خود را در فضای مجازی می گذرانند و یا در رسانه های دیگر حضور دارند و فرزندان هم هریك در اتاق های خود در شبكه های اجتماعی پرسه می زنند و این ابزار ارتباطی سبب شده، فرصت تعامل و گفت وگو و مفاهمه و حل مسائل به وجود نیاید. وقتی این مسائل صورت نپذیرد، خانواده در بسیاری مواقع نمی تواند محلی برای حل مشكلات باشد و نهادهای خارج از منزل مثل مراكز مشاوره و مراكزی كه به افراد برای حل مسئله كمك می كند، به اندازه كافی رشد نكرده و یا بعضا این مراكز با واقعیات خانواده سازگاری ندارند. جمیع این مسائل باعث شده كه در خانواده دچار بحران باشیم. در كنار این موارد به موضوع سلامت روان هم كمتر پرداخته می شود كه چند عامل در این موضوع دخالت دارد، اول اینكه سلامت روان بسیار حائز اهمیت است و ما بیشتر از آنكه به دنبال پیشگیری باشیم، در پی درمان مشكلات روانی آدم ها هستیم. برهمین اساس باید در جامعه پدیده ای به نام سلامت روان اجتماعی داشته باشیم، به این معنا كه از زمینه های بروز سلامت روان كه می تواند مسائل حادی ایجاد كند، پیشگیری كنیم و همچنین بسترهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه می توانند با سالم سازی، شرایطی را فراهم نمایند كه روان آدم ها سالم بماند و یا سلامت روان بهتر شود. منتها وقتی این بسترها فراهم نمی شود، به طور طبیعی روان آدم ها خدشه دار می شود، فرض كنید كه وقتی در خانواده ای جوانی بیكار است، مشكل اقتصادی دارد و ابتدائا با مشكل سلامت روان روبه رو نیست ولی هنگامی كه مشكل بیكاری فرد حل نمی شود، به طور طبیعی دچار مسائل روحی روانی می شود بنابراین فكر می كنم كه باید در نظام سلامت بایستی پدیده ای مثل سلامت روان برای غربالگری افراد وجود داشته باشد و در ثانی باید توجه كنیم به بسترهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كه زاینده برخی از اختلالات روانی و مشكلات روانی در جامعه است.
سیدحسن موسوی چلك - رئیس انجمن مددكاران اجتماعی ایران: فرهنگ گفت وگو در میان خانواده ها كمتر از 15 دقیقه
خانواده نهادی در تعامل با سایر نهادهاست و ویژگی نهادهای اجتماعی این است كه روی هم تأثیر می گذارند و از هم تأثیر می پذیرند. بنابراین باید این موضوع را مدنظر داشته باشیم و نكته دوم هم بحث مهارت خانواده بانشاط و مهارت گفت وگواست. خاطرم هست كه چندین سال قبل پژوهشی را انجام داده بودم كه مشخص شد فرهنگ گفت وگو در میان خانواده ها ایرانی 15 دقیقه نمی شود. در حال حاضر تحلیلم این است كه با گسترش شبكه های اجتماعی، این فرهنگ گفت وگو بسیار كمتر هم شده است. بحث بعدی مهارت حل تعارض است. هیچ خانواده ای نیست كه بگوید ما هیچ گاه با یكدیگر اختلاف نظر یا اختلاف سلیقه نداریم اما چه می شود كه ظهور و بروز تعارض منجر به اختلافات و بحران های این چنینی می شود. آن فقدان مهارت حل تعارض و یا ضعف در به كارگیری مهارت حل تعارض، خودش را به شكل خشم، طلاق و روابط فرازناشویی و بی تفاوتی و حتی ازدواج های مجدد نشان می دهد. بخش دیگر، بخش خود مراقبتی است و این مهارت چه به صورت فردی و چه در خانواده، بسیار جدی است و كرونا به ما نشان داد كه چقدر خانواده بودن را بلد نیستیم و چقدر نمی توانیم در این فضا بمانیم و در كنار یكدیگر آرامش داشته باشیم. حداقل آمارهایی كه مسئولین سازمان های مرتبط اعلام می كردند، حكایتگر افزایش خشونت و تنش های خانوادگی در دوران كرونا بود. این موارد نشان می دهد كه خانواده آن كاركردهای خاص خودش را ازدست داده و یا كمرنگ شده، چون برای داشتن یك خانواده بانشاط، اعضای خانواده باید دارای مهارت های لازم باشند. وقتی ما چنین فضایی را نداریم، طبیعی است كه عوارض خواهد داشت و خود را به شكل، دیگرآزاری و خودكشی و خشونت نشان می دهد. البته اعتقاددارم موضوع خشونت، جهانشمول است و خاص كشور ماهم نیست. ولی وقوع اتفاقاتی مثل قتل بابك خرمدین و خواهر و داماد این خانواده توسط والدین نشانه ای است مبنی بر اینكه حال سلامت اجتماعی مان خوب نیست و باید مراقبش باشیم. والدینی كه به راحتی فرزندان خود را می كشند نیاز به بررسی و واكاوی عمیق و دقیق دارند و حتما یك جای كار آن ها در حوزه سلامت روان می لنگد. فارغ از این مسئله كه حتما باید موردتوجه قرار بگیرد، ابراز خشونت است كه مختص جغرافیای ما نیست و اتفاقا موضوع جدیدی هم نیست و چند سالی می شود كه خشونت را به عنوان یكی از آسیب های اجتماعی و جرائم دارای فراوانی بالا تجربه می كنیم. آمار سازمان پزشكی قانونی در سال 99 نشان داد كه كمتر از 600 هزار پرونده ضرب وجرح در این سازمان تشكیل شده و این را هم می دانیم كه احتمالا پای بسیاری از موارد كه منجر به ضرب وجرح می شود، به كلانتری باز نمی شود و در بسیاری مواقع خودمان، مسئله را حل می كنیم و اجازه نمی دهیم كار به كلانتری بكشد و درواقع حال و حوصله رفتن به دادگاه و پاسگاه را نداریم. ضمن اینكه پای شاهرگ های خشونت را هم در درون خانواده و هم در بحث نزاع های اجتماعی می بینیم و به شكل های مختلف تجربه می كنیم و هیچ خانواده ای در هیچ كجای جهان، مصون از این موضوع نیست. چند نكته را هم دراین باره باید مدنظر داشته باشیم، اول اینكه ما در كشور چه اقدامی كرده ایم تا خشونت را كاهش بدهیم؟ پاسخ این است كه كار مؤثری نكرده ایم. نتیجه كار مؤثر باید كاهش خشونت باشد. از طرفی دسترسی مان به محیط هایی كه مهارت های ارتباطی و تاب آوری، گفت وگو و حل تعارض و حل مسئله و كنترل خشونت و خودمراقبتی و به طوركلی مهارت هایی ازاین دست را می آموزند، به اندازه كافی نیست، ازجمله آموزش وپرورش، دانشگاه و رسانه ها و محیط های عمومی، ظرفیت ها و فرصت های خوبی برای این موضوع هستند كه ما نتوانسته ایم به درستی از آن ها استفاده كنیم. بخش بعدی سیاست گذاری ها در حوزه های دیگر است، گرچه در ماجرای خرمدین، وضع مالی خانواده بد نبود ولی به طوركلی حال سلامت اجتماعی و سلامت روان به دلایل اقتصادی در كشور خوب نیست و خشونت معلول آن عوامل است. خشونت در سطح كلان، به صورت جزیره قابل بررسی نیست، به همین دلیل ظهور و بروز پدیده هایی مثل خشونت در ارتباط با سایر بخش های جامعه نیز قابل مشاهده است. اگر تصمیم اقتصادی درست نمی گیریم و نشاط در جامعه بالا نیست، اگر سرمایه اجتماعی بالا نیست و یا اگر عكس همه این ها هست؛ طبیعتا روی وضعیت خشونت می تواند تأثیرات مثبت و منفی ای داشته باشد. آنجا كه سرمایه اجتماعی بالاست، طبیعتا ظهور و بروز خشونت كمتر خواهد بود و آنجایی كه نشاط اجتماعی بالاتر است به همین شكل خواهد بود. آنجایی كه تصمیم گیری ها همه جانبه اخذ می شود، طبیعتا تأثیرگذاری منفی آن كمتر خواهد بود. مشكل ما این است كه خشونت را جدی نگرفته ایم و روی سلامت روان اجتماعی كار و برنامه ریزی نكرده ایم و درحال حاضر هم محصول آن بی توجهی را به نوعی تجربه می كنیم. دیگركشی و خودكشی ها و دعواهای گروهی و سیاسی بین جناح ها نوعی از خشونت است و می توان به مواردی مثل كودك آزاری و سالمند آزاری به عنوان دیگر مصادیق خشم و خشونت اشاره كرد.
آیدین ابراهیمی- پژوهشگر مسائل اجتماعی: عبور از اخلاق جمعی با تكیه بر اخلاق فردی، ایجاد فاجعه می كند
ما در حوزه آسیب های اجتماعی، هر امر فردی و كج روی را معلول جامعه می دانیم و این پیش فرض را داریم كه علت وقوع هر نوع كج روی، در جامعه نهفته است، یعنی در رویه ها و قواعد و بنیان های ارزشی و اخلاقی كه در جامعه وجود دارد و ما باید مقایسه ای داشته باشیم بین قتل رومینا در سال گذشته و قتل هایی كه اكبر خرمدین و همسرش مرتكب شده اند، این دو موضوع از جهاتی شبیه اند اما از یك جهاتی بسیار متفاوت اند و باید حواسمان باشد در دام تحلیل مبتنی بر خشونت اجتماعی و یا گسست از نهاد خانواده و یا تقابل نسلی نیفتیم، چون این تحلیل ها بسیار كلان است. در حال حاضر از دریچه ای می خواهم سخن بگویم كه شاید برای جامعه شناسان عجیب باشد. معتقدم اگر یك شباهت هایی بین چند مورد آسیب و كج روی دیدیم، حق داریم از رویه های اجتماعی و ناكارآمدی دولت و وضعیت اقتصادی- اجتماعی و به طوركلی فشل شدن ساختارها و بی كاركردی نهادها صحبت كنیم اما در موارد استثنا كه جامعه دچار بهت می شود، باید ببینیم خود آن پدیده ها به ما چه می گوید و خصوصیات آن را از ابتدا به دست بیاوریم. در قتل هایی كه اكبر خرمدین به اتفاق همسرش مرتكب شده، ما با پدر و مادری مواجهیم كه اگر این خانواده را به صورت عمودی از بالا به پایین ترسیم كنیم، شامل پدر و مادر و فرزندان است و به نظر می رسد این سلسله مراتب به شدت پررنگ بوده و پدر در مركزیت خانواده قرار داشته و گفتمان هایش به صورت تلقینی و رادیكال از بالا به پایین بوده است. درواقع پدر و مادر به صورت دستوری عمل كرده و توقع داشته اند كه فرزندان به خواست آن ها عمل كنند. اینجا اما یك استثنا وجود دارد و ما هر تحلیلی كه ارائه بدهیم باید مبتنی بر این باشد كه یك كج روی و آسیبی رخ داده و خانواده را از حالت نظم خود خارج كرده، جامعه نیز حق دارد واكنش نشان بدهد. اما چرا خود والدین رضایت دارند؟ اینجاست كه می توانیم از علل اجتماعی و تاریخی صحبت كنیم یعنی فارغ از اینكه پدر و مادر جنون دارند و اسكیزو فرن هستند و دچار جنون آنی شده اند و مكانیسم های توجیهی هم درروانشان وجود دارد، باز یكجای كار می لنگد، اینجا كه والدین بازهم می خواهند این كار را ادامه بدهند، انگار كه امر غیرطبیعی قتل برای آن ها طبیعی جلوه می كند. لذا عبور از اخلاق جمعی با تكیه بر اخلاق فردی در جامعه اصولا ایجاد فاجعه می كند و فرد فوبیای تنبیه جمعی را از خود دور می كند و احساس می كند به خاطر توسل به ارزش ها و اخلاق فردی خودش، هر آن می تواند اخلاق جمعی و آن چیزی كه به عنوان قانون و مجازات در بیرون از خودش و در فراروی خودش وجود دارد را زیر پا بگذارد. این رویه ناشی از نوع تربیت و نگاه نسلی است كه فرد تك بعدی و تك روایتی به مسائل زندگی نگاه می كند. والدین بابك خرمدین روایت مستقیم و رادیكال و بسیار صاف و صریحی از زندگی داشته اند و هر نوع روایت دیگری از زندگی را ناپسند و نادرست و گناه و غیرعادی می شمرده اند. حتی اگر آن روایت از طریق جامعه و قانون به رسمیت شناخته شده باشد. بی تردید مجرد ماندن گناه نیست اما در اینجا واژه مجردی وقتی از سمت پدر به كاربرده می شود، به نظر می رسد كه برچسبی را می چسباند و مجردی را به مثابه یك امر ناپسند نگاه می كند كه در ذهن خودش گناه است. اما اینكه چرا تصمیم به قتل گرفته، می تواند پای جنبه های روانی وسط بیاید. مسئله اجتماعی موضوع اینجاست كه فرد نتوانسته با ارزش های اجتماعی خودش را همنوا كند و این عدم تطبیق با آنچه ما می گوییم روح جمعی جامعه منتهی به این شده كه فرد، فردی ترین تصمیم ممكن را بگیرد و در اصطلاح جامعه شناسی و دوركیم یك خودكشی خودخواهانه كرده است، یعنی خودخواهانه و خودخواسته بر سر ارزش های فردی خودش حاضرشده قوانین، وجدان جمعی و روح جامعه را خدشه دار كند، چون احساس می كند میراث دار گذشته درست و ارزشی است كه این فرزندان تمام آن میراث را دارند به تاراج می برند. طبعا اگر این اتفاقات را كنار هم بگذاریم، قتل بابك خرمدین با آن اسم نمادینش خیلی از مسائل را به ما می گوید و نشان می دهد كه این پدر با دارا بودن روحیات ملی گرایانه و باستان گرایانه، اعتقاد بسیاری به زندگی پاك داشته، منتها آن گونه كه در آیین زرتشتی است، پاكی ای كه حتما باید از جایی به ما به ارث برسد و به فرزندانمان منتقل كنیم. خانواده و نسل نداشتن فوبیای این پدر بوده كه نمی توانسته آن پاكی را انتقال بدهد و از این مسئله خشمگین بوده است. اما به طوركلی این مسائل مختص جامعه ما نیست و در تمامی جوامع فرزندكشی رخ می دهد و از سوی دیگر پای مسائل روانی در میان است و البته مستند نیست اما تجاوز پدر به دخترش را برخی منابع ذكر كرده بودند و اگر این هم واقعیت داشته باشد با مجمع الجزایری از آسیب ها مواجهیم كه هركدام سرنخش در جای دیگری است و مسئله بسیار پیچیده می شود. باید علل اجتماعی و تاریخی و خانوادگی قتل و مسئله گسست نسل ها و تقابل ارزش ها و تقابل اخلاق فردی و جمعی را بررسی كرد و عدول اخلاق فردی در فرد و مسئله خودرایی و خود سرنوشت انگاری و همراهی پدر و مادر با آرامش كه نشانگر نوعی كنش عقلانی معطوف به ارزش در آن هاست؛ بدان معنا كه این قتل ها را عین كار عقلانی می دانسته اند كه معطوف به ارزش بوده و همه این ها را می شود در این قتل بررسی كرد اما بستگی به رویكرد ما دارد و باید منتظر باشیم تا داده های دقیق تری بیرون بیاید و مطمئن باشیم كه این داده ها درست است و می توان در مورد آن ها سخن گفت.

منبع خبر:
روزنامه رسالت
   تاریخ: ۲۲:۲۴ - ۳۱/۰۲/۱۴۰۰   بازدید: ۱۶۶