دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳

خانواده خجسته؛ پدیدارشناسی خشونت خانوادگی به بهانه قتل بابك خرمدین
 
چطور باید حوادث و وقایع خشونت بار رخ داده در جامعه را بازتعریف، تحلیل و درك كرد و با تفسیرهای تازه ای مسیرهای جدیدی برای حركت گشود؟
خشونت خانگی همشهری- نگار حسینخانی: خشونت بستر گسترده ای دارد اما این چیست كه ما را از آن بازداشته و به امر اخلاقی متمایل می كند. چطور باید حوادث و وقایع خشونت بار رخ داده در جامعه را بازتعریف، تحلیل و درك كرد و با تفسیرهای تازه ای مسیرهای جدیدی برای حركت گشود؟ برای نیل در این مسیر، شاید لازم باشد جامعه شناسان و روانشناسان وارد میدان شوند و هدایت روان و عصب تحریك پذیر جامعه را دست بگیرند. در این گفت وگو با امین رجبیان، جامعه شناس، سعی كرده ایم به پرونده تازه و نادری اشاره كنیم كه روح جامعه را در خانه های كوچك آن- خانواده- آزرده است. او این آزردگی را برایمان تحلیل كرده و برای درك بهتر آن به ما كمك می كند.

- در پرونده تازه و عجیبی كه این روزها بسیار درباره آن صحبت می شود، جامعه با سردرگمی خاصی در جدال است. قتل و مثله كردن فرزند، با آرامش، امری نیست كه عموم آن را در صحت عقل بپذیرند. این وضعیت زمانی خطیرتر می شود كه گزارش هایی درباره سلامت روانی قاتلان منتشر می شود. چطور این داستان را می توان باور و هضم كرد؟ قاضی پرونده قتل بابك خرمدین در گزارش اش گفته است كه قاتلین (پدر و مادر بابك) در سلامت روانی به سرمی برند. این تعریف از سلامت روانی خیل بسیاری از فعالان اجتماعی، كارشناسان، منتقدان و روزنامه نگاران را برآشفته است. من فكر می كنم این تعبیر كه «تعاریف» نهادهای رسمی ما از «سلامت» و «بیماری روانی» ناقص هستند، نوعی تقلیل اپیستمولوژیك امر اجتماعی به امر روانكاوانه را در خود نهفته دارد. از سوی دیگر واجد نوعی نگاه ارزشی به پدیده اجتماعی و فرافكنی آن است. چرا كه تعاریف «بهداشت روانی» جامعه روی سیستم حقوقی جامعه سوار هستند و بر مبنای همین مبانی حقوقی است كه كل نظام جامعه هنجارپذیر شده است. تا پیش از كشف راز این قتل اگر من یا شما با این قاتل 81 ساله در مترو یا صف نانوایی برخورد می كردیم یا حتی برای چند ساعت با او در یك مهمانی ملاقات و مجالستی داشتیم آیا همین رأی قاضی را در باب سلامت روان او نمی پذیرفتیم؟ بنابراین شاید بهتر باشد به جای قضاوت ارزشی و احساساتی ماجرا اندكی به سمت پدیدار اجتماعی متمایل شویم.

- كمی درباره این موضوع بیشتر توضیح دهید. منظورتان از پدیدار اجتماعی چیست؟ پدیداری چون نهاد خانواده كه تاكنون زیر انبوهی از قضاوت های اخلاقی دفن شده و انبوهی از انتظارات و نقش ها را برعهده اش بار كرده اند. قرار گرفتن خانواده در متن جامعه معاصر و در ازدحام این حجم از تعارضاتی كه ناشی از برخورد سنت و مدرنیته اند، باعث شده خانواده دیگر آن جایگاه محوری را كه در مناسبات و چیدمان جامعه سنتی داشت، نداشته باشد. از یك نگاه ساختاری و به تعبیر دوركیم انسجام جامعه دیگر از منشأ نقش های نهادی و خودبه خودی قابل تأمین نبوده و تقسیم كار اندامواری را می طلبد. برای مثال اگر زمانی نهاد خانواده تنها متولی نیازهای جنسی و عاطفی فرد بود، امروزه آمار بالای طلاق، خانه های مجردی و... خبر از ناكارآمدی این نهاد در این باره می دهد. این تغییر موقعیت و جایگزینی جدید باعث شده است كه وظیفه مكانیكی ساختار خانواده به زاد و ولد و پرورش فرزند محدود شود. اما وضعیت نابسامان اقتصادی، بیكاری، تركیب سنی جمعیت و عادت واره های نسلی باعث شده اند تا خانواده فراتر از ظرفیت های مدرنش تكلیف پذیر شود.

- خانواده این متهم نیز در این بستر قابل واكاوی است؟ خانواده خرمدین هم این وظایف مكانیكی را انجام داده ، فرزندانی را پرورده و تحویل جامعه داده است، خب وظیفه ای بوده، انجام شده و پرونده بسته شده و پس از آن، پرونده متفاوت دیگری باز شده است؛ پرونده قتل فرزندان. قتل ها همه پس از جدایی صوری فرزندان از خانواده اتفاق افتاده اند. چه تضمینی وجود دارد ماشینی كه مسافت زیادی را پیموده و سرنشینانش را به مقاصدی رسانده (حتی اگر نرسانده باشد) در یك آن به اعماق دره سقوط نكند؟ این سقوط، این تصادف، این تقدیر آیا ربطی به كاركردها و غایاتی كه شركت خودروسازی برای ماشین و سرنشینانش درنظر گرفته دارد؟

- ما با مسئله فرزندكشی در ابتدا و قتل یك انسان به فجیع ترین شكل ممكن پس از آن مواجهیم. آیا این تحلیل ساده سازی واقعه رخ داده نیست؟ می خواهم بگویم اگر اخلاقیات، سنت، مذهب و فرهنگ را آن «شركت خودروسازی» درنظر بگیریم و خانواده را آن «خودرو»، آن گاه چه تضمینی برای فرار از یك تقدیر محتوم وجود خواهد داشت؟ تقدیر محتومی كه به مرگ سرنشینان ختم شود. هیچ پلتفرم و دستورالعملی نمی تواند جلوی تقدیر را در یك تصادف جاده ای بگیرد. گاهی بی احتیاطی راننده، اغوای یك منظره زیبا شدن، گیراندن یك سیگار یا حتی لحظه ای خواب می تواند در كسری از ثانیه این تقدیر را رقم بزند. گاهی هم لغزندگی جاده یا یك پیچ تند یا خطای محاسباتی در كنترل سرعت و... شما از زبان جامعه شناس بخوانید: خشونت مكانیزه، فاصله طبقاتی، تبعیض، تخریب مشروعیت های مرجع، جامعه اتمیزه، بی عدالتی ساختاری، خشونت های خیابانی، انحرافات جنسی و... . همانطور كه می بینیم در اینجا ارزش های اخلاقی قالبی در جامعه تكالیفی را برای نهادهای اجتماعی تعیین می كنند اما قضاوت جامعه شناسی از جایی آغاز می شود (و راهش را از قضاوت ارزشی جدا می كند) كه بتواند آرمان های ارزشی جامعه و انتظارات اخلاقی از یك نهاد را؛ از توان، ظرفیت و مختصات آن نهاد تفكیك كند؛ یعنی بین «آنچه باید» و «آنچه هست» تمایز قائل شود.

- به طور كلی، تصور عموم بر این است كه نهاد خانواده امن ترین موقعیت موجود برای هر فردی است. در چنین پرونده هایی مردم نه تنها با شوكی بزرگ، كه با شكستن قواعد و اصولی كه به آن باور داشته و ساختارهای جدیدی را بر آن پایه بنیان كرده اند، روبه رو می شوند. آیا جراحت ایجاد شده بر پیكر جامعه در وضعیت حاكم قابل ترمیم است؟ جامعه ما از نهاد خانواده انتظار دارد علاوه بر انجام وظایف ذاتی و كاركردی خود نقش یك مدینه فاضله را با تمام مختصات عریض و طویلش بازی كند. خانواده امروز ایرانی كه دچار پدیده پیرفرزندی شده پدر و مادر پس از مدتی دیگر از ادامه دادن نقش خود به عنوان فراهم آورنده همه چیز و برآورنده همه نیازهای مادی و معنوی فرزندان تا پای مرگ، خسته شده ؛ فرسوده و عاصی می شوند. برای نسلی چون نسل پدر و مادر بابك كه تعهد زیاد به اصول و ارزش های خانوادگی باعث می شده كه در سنین جوانی ازدواج كنند، بار تعهد خانوادگی را عهده دار شوند و از طرفی احترام به بزرگ ترها و نگهداری و تیمار كهنسالان را سرلوحه كار خود قرار دهند، هزینه تحصیل فرزندان را تا مدارج عالی در داخل یا خارج كشور بپردازند، ایجاد شغل و معیشت آنها را عهده دار شوند، هزینه های گزاف ازدواج های ناموفق و استرس طلاق های زودهنگام را بر خود هموار كنند؛ من از آن «منتقد تعریف سلامت روانی» می پرسم: برای چنین نسلی حفظ نقش پدر و مادری را تا چندسالگی فرزندانشان تجویز می كند؟! می خواهم بپرسم پدری كه در سنین پایین ازدواج كرده وقتی كه خود را در معرض سرخوردگی ها و جوانی بربادرفته اش می بیند كه سال های عمرش را وقف ارزش ها و هنجارهای خانواده مقدسی كرده كه حالا برای آرمان هایش تره هم خرد نمی كنند، چه احساسات درونی به او دست خواهد داد؟ با این نگاه شاید پربیراه نباشد كه خستگی، اضمحلال تدریجی اخلاق و حقوق اولیه انسانی، خشونت كلامی و رفتاری، خشونت حقوقی(محروم كردن فرزند از ارث) و در مراتب بالاتر جرح و قتل را در تقدیر چنین خانواده ای متصور شویم.

- این وضعیت حاكم بر جامعه، فشارهای شدید روانی، اقتصادی و... بر خانواده قابل درك است. اما همراهی مادر در مثله كردن فرزندش با چه تعریفی باید درك یا اثرات منفی آن تعدیل شود؟ هیدگر در مصاحبه ای چاپ شده در مجله اشپیگل در پاسخ به این سؤال كه «آیا خود انسان قادر خواهد بود در بافت گردونه جبر و قهر نفوذ كند یا این كار از فلسفه و یا از هر دو ساخته است؟» می گوید: درهای قدس و تعالی كه در گذشته روی انسان گشوده بود، امروزه بر ما بسته شده است و اكنون ما تنهاییم با تقدیرمان. صرف نظر از بسامد واژه تقدیر تكنولوژیك در دایره مفاهیم هیدگری، این اشاره و مقایسه هیدگر از دنیای قدیم و جدید، در پرتو یك برداشت هرمنوتیكی می تواند اشارتی باشد به فضاهای اجتماعی نامتعارف، تجربه های دگردیسانه، تجربه های ممنوع، تابوها و انگ های جنسیتی، روابط نامتعارف جنسی و... فضاهایی كه تجربه آنها هاله قدسی گرد آمده بر اطراف مفاهیم و نهادهای باسابقه و قدیمی چون «خانواده» را به چالش كشیده اند.
منبع خبر:
همشهری
   تاریخ: ۰۹:۴۵ - ۰۸/۰۳/۱۴۰۰   بازدید: ۲۱۹