همان طور كه حواسمان به كرونا و رعایت پروتكل های بهداشتی است، همان طور كه چشم دوخته ایم به نقشه رنگ بندی كرونا و تعداد شهرهای قرمز و زرد و نارنجی را بالا و پایین می كنیم و حواسمان به قیمت نهایی واكسن داخلی و انتشار خبر قیمت 200 هزارتومانی واكسن بركت است، باید حواسمان به اختلالات روانی هم باشد
گروه اجتماعی
همان طور كه حواسمان به كرونا و رعایت پروتكل های بهداشتی است، همان طور كه چشم دوخته ایم به نقشه رنگ بندی كرونا و تعداد شهرهای قرمز و زرد و نارنجی را بالا و پایین می كنیم و حواسمان به قیمت نهایی واكسن داخلی و انتشار خبر قیمت 200 هزارتومانی واكسن بركت است، باید حواسمان به اختلالات روانی هم باشد. كم نیستند آدم هایی كه با این اختلال از نوع خفیف تا شدید دست به گریبان اند كه معمولا از آن غفلت می شود. اختلالات روحی ریشه بسیاری از بیماری های شایع جسمی در جامعه است و متأسفانه اهمیت سلامت روان در جامعه ما مغفول مانده و بیشتر سرمایه گذاری های عرصه سلامت در كشور به مقوله سلامت جسمی معطوف شده است؛ درصورتی كه ریشه بسیاری از مشكلات كنونی جامعه ما اختلالات روحی افراد است كه بار مزمن و مداومی را به لحاظ اقتصادی، كیفیت و میزان رضایت از زندگی بر دوش جامعه وارد می كند. بنابراین اهمیت سرمایه گذاری در این حوزه اگر بیشتر از سلامت جسم نباشد، كمتر نیست. بررسی ها نشان می دهد، ریشه بسیاری از بیماری های غیرواگیر شایع نظیر انواع سرطان ها، مشكلات قلبی و عروقی، گوارشی و غیره ریشه در اختلالات روحی افراد دارد. بسیاری از بیماران مبتلابه سرطان كسانی هستند كه براثر اختلالات روانی دچار بیماری های جسمانی شده اند یا استرس، بیماری آن ها را تشدید و موجب عود آن می شود. اگر از این افراد شرح حال گرفته شود مشخص خواهد شد كه فشارهای روانی چقدر به مشكلات جسمانی در آن ها منجر شده است. یا این كه استرس عامل مهمی در مشكلات قلبی و بروز سرطان هاست. بی تردید برداشتن هر گام برای كاهش بیكاری، فقر و اعتیاد و بالا بردن سطح سواد و درآمد به ارتقای سطح بهداشت اعصاب و روان در جامعه كمك خواهد كرد؛ هرچند كه هنوز خیلی ها اختلالات روانی را انكار می كنند چراكه به سادگی ناراحتی های جسمانی قابل تشخیص نیست. این مسئله باعث می شود آدم ها آشنایی كامل یا شناخت درست از این اختلالات نداشته باشند و آن را جدی نگیرند.به هر ترتیب ناراحتی روحی و روانی در درجه اول یك تجربه درونی است. بااین حال باید تأكید كرد، در چند دهه اخیر گسترش شهرنشینی، تغییر و تحولات تكنولوژیكی در شیوه زندگی انسان ها تحولاتی بعضا منفی ایجاد كرده است كه سلامت روح و روان را بیشتر نشانه گرفته است و اگر درگذشته شیوع انواع بیماری های انگلی، ویروسی و غیره مشكل جامعه ما بود و اكنون نیز كرونا، اسباب دردسری تازه شده اما به جز این بیماری ها، مشكلات روحی و روانی نیز به نگرانی اساسی تبدیل شده است.
بی توجهی به سلامت روان به علت كمبود بودجه
در این رابطه دكتر شكوفه كاظمی، متخصص بهداشت روان، می گوید: بی توجهی به سلامت روان به علت كمبود بودجه یا اولویت قرار دادن مسائل بهداشتی و درمانی دیگر به هر دلیلی، غیرتخصصی است چراكه بسیاری از مشكلاتی كه ما اكنون داریم براثر مشكلات روان است و همه این ها بار مزمن و مداومی را به لحاظ اقتصادی، كیفیت و میزان رضایت از زندگی بر دوش جامعه وارد می كند. بنابراین اهمیت سرمایه گذاری در حوزه روح و روان در جامعه اگر بیشتر از سلامت جسم نباشد، كمتر نیست.
گرچه بسیاری از بیماری های روانی منشأ ژنتیك دارد اما بعضی از آن ها ناشی از عوامل محیطی است. برای مثال كرونا، فقر، بیكاری و مهاجرت اجباری براثر جنگ میزان بیماری های روانی را بالا می برد و آن ها را تشدید می كند و در این شرایط، غفلت سیاست گذاری های كلان در زمینه سلامت روانی و جسمی افراد جامعه، تبعات نگران كننده ای خواهد داشت.
عدم مراجعه 66 تا 75 درصد افراد به متخصص سلامت روان
پیش تر این بحث مطرح بود كه از هر پنج عضو جامعه، یك نفر در سطح اضطراب، افسردگی خفیف یا ترس های بیمارگونه دچار اختلال روانی است. تعداد بیماری های شدید روانی كه به بستری شدن نیاز دارند نیز در حدود دو درصد جامعه را در برمی گیرد كه این آمارها اكنون متفاوت است و گفته می شود «حدود 23 درصد جمعیت كشور به نوعی دچار اختلالات روانی هستند و حدود 66 تا 75 درصد این افراد برای درمان به روانپزشكان، روانشناسان و متخصصان سلامت روان مراجعه نمی كنند.» رئیس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت با ارائه این آمار تأكید كرده، «مهم ترین بحث در حوزه سلامت روان افزایش سواد سلامت روان مردم است و باید در این زمینه با افزایش آموزش همگانی از طریق رسانه، مردم را نسبت به علائم و روش های كنترل خشم و اختلالات روانی و مراجعه به موقع به فرد متخصص آگاه كنیم.»
محمد كریمی، جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی درباره این موضوع و آمارهای اعلامی از سوی وزارت بهداشت عنوان كرده، شاید این آمارها برای بیلان های مدیریتی آمار مناسب و درستی باشد اما واقعیت جامعه چیز دیگری می گوید. حتی بامطالعه سطحی در میان مردم متوجه می شویم كه این آمار درست نیست و اكثر مردم جامعه دارای اختلالات روحی و روانی هستند. شاید بتوان گفت بیش از 80 درصد مردم با یك اختلال دست وپنجه نرم می كنند. در شرایط فعلی اجتماع كمتر فردی را می بینیم كه استرس و افسردگی نداشته باشد. حتی اگر حالت افسردگی ساده كه به بی حوصلگی ختم می شود را هم مدنظر قرار دهیم بازهم مردم ایران وضعیت مناسبی ندارند.
او افزوده: ما هرروز نمود بیرونی اختلالات روانی را در رفتار روزمره مردم ایران شاهدیم و رانندگی پرخاشگرانه را اگر تنها یك نمود بیرونی در نظر بگیریم هم متوجه اضطراب و خشم مردم می شویم، اما نگاهی به آمار جرم چیزی بیشتر را نشان می دهد؛این موضوع چگونه قابل تحلیل است؟ اگر آمار این قدر پایین است چرا جرم تا این حد افزایش یافته؟ اگرچه اختلالات روانی دلایل مختلفی داشته و از ژنتیك تا سبك زندگی افراد در بروز آن دخیل هستند اما از تأثیر مشكلات اجتماعی در بروز این اختلالات نباید غافل شد. در شرایط فعلی كشور، التهاب ناشی از شرایط اقتصادی وبرخی اخبار نگران كننده در جامعه تأثیرگذار بوده است. چگونه كارمندی كه تا سال گذشته با حقوق خود یك زندگی زیر حد استاندارد داشته و حالا با گرانی های فعلی، همان را هم ازدست داده است و هرروز قدرت خریدش كمتر می شود ازنظر روانی سالم است و حس رضایت از زندگی می كند؟
وقتی مشكلات اقتصادی و فرهنگی، جامعه را تسخیر كرده بنابراین تمام اقشار جامعه آسیب می بینند. قشر جوان جامعه امروز بیشتر از گروه های دیگر مورد آسیب و گرفتار افسردگی است. 50 تا 70 درصد جوانان تحصیلكرده كشور شغل ندارند و این موضوع فشار روانی را دوچندان می كند. از طرف دیگر كهنسالان جامعه به دلیل رهاشدگی و نداشتن امكانات اجتماعی و رفاهی مناسب و دارو و درمان دچار افسردگی هستند. بنابراین در بیان ساده تر به جز نوزادان كه استرس پنهان دارند، اكثر جامعه ایران با التهاب درگیر است.
نتیجه تحقیقی كه كنگره سالانه انجمن علمی روانپزشكان ایران در مهر 1396 ارائه كرد، نشان می داد كه 23.44 درصد افراد موردمطالعه اختلالات روانی دارند. این مطالعه روی 36 هزار نفر در 6 گروه سنی بالای 15 سال انجام شده بود. این مطالعه تأیید می كرد كه اختلال های روانی در شهرها بیشتر از روستاها و شهرستان هاست و باسواد و فقر نسبت مستقیم دارد.
دكتر احمد نوربالا، مشاور وزیر بهداشت در آن كنگره گفته بود: «بیكاران، خانه دارها و افراد ازكارافتاده بیشترین میزان اختلال روانی رادارند و شیوع اختلال نزد افراد طلاق گرفته یا مردانی كه همسرشان درگذشته، بیشتر است.»
رئیس انجمن روانپزشكان ایران پیش تر گفته بود كه افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در رده های نخست شایع ترین اختلال های روانی كشور قرار دارند. او وسواس، اختلالات خواب و اختلالات رفتاری را نیز به این سیاهه افزوده و گفته بود كه شمار زنان مبتلابه افسردگی، دو برابر مردان است.
نگاهی به عوارض اختلالات روانی در جامعه
اما اگر این بیماری ها درمان نشوند برای افراد و جامعه مخاطراتی به دنبال خواهد داشت و كیفیت و كمیت زندگی آن ها نیز كاهش پیدا می كند. ازجمله عوارض اقتصادی و اجتماعی ابتلا به بیماری های روحی، كاهش راندمان در محیط كار یا تحصیل است. تمامی اختلالات روانی درمجموع در روابط میان انسان ها به نوعی تأثیر می گذارد و تغییر ایجاد می كند. مثلا افسردگی كه روابط اجتماعی را كاهش می دهد، مانع بازدهی كامل در كار و حرفه می شود و حتی در روابط زوج می تواند نتایج بسیار منفی به جا بگذارد و در حقیقت كاركردهای اجتماعی و خانوادگی فرد را به نوعی دچار اختلال می كند. اختلال در روابط بین فردی و بالا رفتن آمار طلاق، اختلال در تربیت فرزند، استرس و اضطراب، افزایش رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت آمیز و اختلال در عملكرد شغلی و اجتماعی ازجمله پیامدهای اختلالات روانی در جامعه است، پیامدهایی كه توسعه و كیفیت زندگی اعضای یك جامعه را نشانه می گیرد.
به گفته دكتر شكوفه كاظمی، متخصص بهداشت روان، وقتی فردی اضطراب شدید دارد، تمركز و قدرت تصمیم گیری او كم می شود، اضطراب مزمن به افسردگی منجر می شود و افسردگی، كاهش انرژی، بی انگیزگی و افت عملكرد شغلی و اجتماعی را همراه دارد، همچنین خانواده فردی كه افسردگی شدید دارد به دلیل نزدیكی به او دچار مشكلات روانپزشكی می شود.
هزینه های سنگین بی توجهی به سلامت روان
بی تردید اوضاع نابسامان دوران كودكی، تجربه جنگ، مهاجرت اجباری و داوطلبانه، آزار و شكنجه، به انزوا كشیده شدن اجتماعی، بیكاری، محرومیت اجتماعی، فقر، تحصیلات پایین و تبعیض ها و نابرابری های اجتماعی ازجمله شرایطی است كه به شدت روی روان اجتماعی افراد تأثیر می گذارد و بی توجهی به سلامت روان جامعه هزینه های بسیار سنگینی به همراه دارد. ازلحاظ آموزه های دینی، اخلاقی، انسانی و پزشكی انسان باید از سلامت جسمانی و روانی برخوردار باشد تا بتواند سایر مراحل رشد، سازندگی، مسئولیت پذیری و تأثیرگذاری مثبت چه در جامعه خود و سطح جهانی را انجام دهد. عدم اهمیت به سلامت روان یعنی دیدگاه ها و سیاست گذاری ها دراین باره باید موردبازنگری اساسی قرار گیرد در غیر این صورت هزینه های بسیار سنگینی به جامعه تحمیل می كند.
چه باید كرد؟/ قانون سلامت روان هنوز به نتیجه نرسیده است
توجه به بهبود وضعیت روانی در هیچ كدام از طرح ها و برنامه های كلان كشور در حوزه سلامت دیده نمی شود. قانون سلامت روان هنوز به نتیجه نرسیده و بر سر قسمت هایی از آن میان حقوقدانان و متخصصان روانپزشكی اختلاف نظر است. در این زمینه ایسنا گزارش داده است كه علم روانپزشكی به طور مداوم درحال تغییر است و همین موضوع وجه های جدیدی از بیماری را نشان می دهد؛ اما قانون یكسان و راكد باقی مانده است تاجایی كه حتی این عدم تغییر و اعمال شرایط جدید می تواند گاهی باعث تضییع حق بیماران روانپزشكی شود.
دراین باره مهدی نصر اصفهانی، عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشكی گفته، «تغییرات اعمال شده هنگام خلاصه كردن قانون سلامت روان در كمیسیون های مختلف مجلس، انجمن روانپزشكی حق رأی نداشته اما می توانسته اظهارنظر كند، گفت: بر همین اساس برخی تغییرات نیز بدون موافقت ما صورت گرفت. به طور مثال بندی از قانون به تأمین و احداث مراكز روانپزشكی در قوه قضائیه مربوط می شد كه بر اساس آن دیگر بیمار ملزم به بستری در بیمارستان های دانشگاهی زیر نظر وزارت بهداشت با حضور مأمور نیروی انتظامی و تحت شرایط امنیتی نبود؛ چراكه علاوه بر حق خودش و معذب شدن، حقوق سایر بیماران نیز تضییع می شد، اما این ماده از قانون به علت مشكلات بودجه ای در ابهام باقی مانده است و منتظر نظر مجلس دراین باره هستیم.»
سوای این مسئله، مراجعه به روانشناس و روانپزشك در ایران فرهنگ سازی نشده و كاظم زاده در قامت روانشناس به این موضوع اشاره می كند كه « اگر در رابطه با جامعه ایران بخواهیم صحبت كنیم، باید افراد بتوانند میان حرف زدن از مشكلاتشان و بازیابی سلامت یك ارتباط پیدا كنند. خودِ این كه شما پیش یك نفر بروید و فقط با صحبت كردن و گفت وگو كردن بتوانید مشكلتان را حل كنید در جامعه ما در حقیقت امر جاافتاده ای نیست و این تصور وجود دارد كه مسائل خصوصی، مخصوصا امور نامتعارف مثل مشكلات خانوادگی و غیره را باید در حیطه فضای خصوصی نگاه داشت. ما یك مفهومی در فرهنگ خودمان داریم به نام آبرو كه در حقیقت مهم ترین كاركردش مانع شدن از بروز امور نامتعارف در فضای عمومی است. سخن گفتن با روانشناس یعنی در حقیقت سخن گفتن از مشكلات خصوصی در فضای عمومی و شما باید در یك فرهنگی تربیت بشوید كه آوردن مسائل خصوصی به فضای عمومی و به روابط غیرخویشاوندی كم كم معمول شده باشد.» از طرفی بیمه ها هنوز زیر بار حمایت مالی از خدمات مشاوره و روان درمانی نمی روند درحالی كه زمینه های ایجاد بحران های روانی با سرعت در حال گسترش بوده و هرروز قوی تر از قبل می شوند. در این میان، مسئولان وزارت بهداشت و آسیب شناسان اجتماعی بر این موضوع توافق دارند كه بحران های اقتصادی، آسیب های اجتماعی را افزایش می دهد اما در شرایطی كه مشكلات اقتصادی به عنوان اصلی ترین عامل ایجاد اثر منفی روی سلامت روان مردم جامعه مطرح می شود، استفاده از خدمات مشاوره به دلیل هزینه بالا جایی در سبد مصرف خانوار ایرانی ندارد. بالطبع بحران های اقتصادی هم در این امر دخیل بوده و به آسیب های اجتماعی منجر می شود؛ اصولا رابطه مستقیمی در افزایش یا كاهش آسیب های اجتماعی با مؤلفه های اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه است. طبیعتا مشكلات اقتصادی اثر منفی روی سلامت روان مردم جامعه دارد و اگر این موارد اصلاح شود، می توان به بهبود وضعیت سلامت روان جامعه امیدوار بود.
|