دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳

وقتی افسردگی از پله ها بالا می رود
 
تصورش سخت است اما همین كوچه ها و گذرهای پر از پله كه اتفاقا عكس خور خوبی هم دارند، به سادگی می توانند بلای جان ساكنانش باشند و رنگ و روی آسایش را از یك محله بگیرند.
ساكنان بزرگ ترین بافت پلكانی شهر تهران از مشكلات همسایگی با شیب ناتمام زرگنده می گویند گزارش
وقتی افسردگی از پله ها بالا می رود
مرضیه موسوی، روزنامه نگار

تصورش سخت است اما همین كوچه ها و گذرهای پر از پله كه اتفاقا عكس خور خوبی هم دارند، به سادگی می توانند بلای جان ساكنانش باشند و رنگ و روی آسایش را از یك محله بگیرند. می پرسید چطور؟ كافیست گذرتان به این كوچه ها در كلانشهری مثل تهران بیفتد تا از نزدیك با فقر، اعتیاد و دیگر آسیب هایی كه گریبان این محله ها را گرفته روبه رو شوید . زرگنده، بزرگ ترین بافت پلكانی پایتخت را به نام خود سند زده و بیشترین بار این مشكلات را به گردن گرفته است؛ دغدغه های ساده ای كه زندگی در چنین بافت شهری ای را برای ساكنانش هر روز پیچیده تر از قبل می كند.
بخش مهمی از جمعیت زرگنده را مهاجران همدانی ای تشكیل می دهند كه برای كار به تهران آمده بودند. آن سال ها جوان بودند و عبور از كوچه های پرشیب و بالا و پایین رفتن از پله ها برایشان كاری نداشت، اما امروز همان ها پیر و سالخورده شده اند و رفت وآمد بسیار در این گذرها، رمق پاهایشان را گرفته است. آنهایی كه حقوق و پس اندازی داشتند عطای محله را به لقایش بخشیده و آن را ترك كرده اند و آنهایی كه وسعشان به جابه جایی نمی رسید، مانده اند و روزبه روز مصایب و مشكلات تازه را رصد می كنند. قدم خیر كشانی، یكی از این ساكنان سالخورده است. خانه اش كنج كوچكی از كوچه شهیدكشانی را اشغال كرده و حتی برای رفتن به پستوی تنگ و باریكی كه آشپزخانه نام دارد هم باید از یكی، دو پله بالا برود؛ همانطور كه اتاق خواب و دیگر اتاق های خانه در فضاهای غیرهمسطح متعددی بنا شده اند. پیرزن می كوبد روی زانوهایی كه دیگر به راحتی تا نمی شوند و می گوید: «زندگی در این محله و این خانه پا می خواهد.» كه او ندارد. 2هفته ای است كه پایش را از خانه بیرون نگذاشته. با شوهر پیرش و دختر و نوه ای كه از بیماری رنج می برند، زندگی می كند. خانه اش یكی از بی شمار خانه های در باریك و نقلی این محله است كه فرصت ساخت وساز پیدا نكرده است. خانه های متروكه همسایه ها و كلنگی بودن خانه نقلی خودشان، مدت هاست خواب خوش را از او و خانواده اش سلب كرده است. قدم خیر می گوید: «هر سالی كه از عمر این محله و خانه هایش گذشت، مشكلات ما هم بیشتر و بیشتر شد. آنهایی كه توانش را داشتند از این محله رفتند و برخی از خانه های قدیمی متروكه شدند. سال هاست معتادان و بی خانمان ها به برخی از این خانه ها رفت وآمد می كنند. درست خانه دیوار به دیوار ما تبدیل به پاتوقی برای معتادان شده است. غروب كه می شود از بالای دیوار خود را راحت به خانه می رسانند و مواد مصرف می كنند. گاهی هم كه دستشان برسد وسایل ما را از حیاط خانه می دزدند.»
به بی خوابی شب های طولانی عادت كرده؛ چراكه نگران جان فرزند و نوه اش است. برای همین هم از 4سال پیش تا امروز تصمیم گرفته شب ها بیدار باشد و گَل دیوار را بپاید كه كسی از آن به داخل خانه نپرد. او می گوید: «محله كه خالی از سكنه می شود برای اندك آدم های باقیمانده آرامشی نمی ماند. از طرفی خانه ها هم قدیمی شده و با یك لگد، درهای لاغر و بی جان باز می شوند. گرچه چیز ارزشمندی در خانه نیست، اما توان مالی اش را نداریم كه همین وسایل را دوباره تهیه كنیم. هرچه هست آشیانه مان را با اینها گرم می كنیم. سال هاست آب خوش از گلوی ما پایین نرفته و خواب راحت به چشم مان نیامده. هر شب یا من یا شوهرم بیدار می مانیم تا نكند معتادی از بالای دیوار به خانه ما بیاید. گاهی هم كه خسته می شویم نصف شب نوبت مان را با هم عوض می كنیم ؛ یكی می خوابد و آن دیگری بیدار می ماند و كشیك می دهد.»

همسایه های اتوبان
همسایگی با اتوبان صدر، وجود خانه های متروكه و كم بودن رفت وآمد در كوچه ها، كوچه های پر از شیب و پرپله محله زرگنده و درب دوم را به پاتوقی برای معتادان تبدیل كرده است. اهالی این كوچه ها متفق القول هستند كه چند خانه در این محله به آشپزخانه تولید شیشه تبدیل شده اند، اما از دردسرهای نشان دادن این خانه های قدیمی می ترسند. درست آخرین كوچه قبل از اتوبان كه كوچه ای باریك و بن بست است، از ساعات اولیه غروب به محلی برای رفت وآمد معتادان تبدیل می شود؛ افرادی كه برای خرید مواد به اینجا می آیند یا به دنبال پیدا كردن مكانی دنج برای مصرف هستند. محمد اسكندری، از اهالی قدیمی زرگنده می گوید: «شیب این محله باعث دردسرهای زیادی برای ما شده است؛ به خصوص برای خانه هایی كه به خاطر مشكل سند یا هزینه های ساخت و ساز، هنوز نوسازی نشده اند. جوانان محله به محض اینكه بتوانند جایی برای زندگی پیدا كنند اینجا را ترك می كنند. برای همین در خانه های قدیمی محله معمولا فقط پیرمردها و پیرزن ها سكونت دارند.»
زمستان ها، هفته ای نیست كه دست و پایی به دلیل سر خوردن در برف و یخ كوچه نشكند. برای همین هم سالمندان ترجیح می دهند در خانه بمانند و تا زمان بند آمدن بارش ها و آب شدن برف و یخ ها در كوچه تردد نكنند؛ برای همین افسردگی در كمین اغلب این ساكنان است. اسكندری می گوید: «گاهی چند ماه می شود كه سالمندان ساكن محله از خانه بیرون نمی روند؛ چون از زمین خوردن در پله های برفی و بارانی می ترسند. حتی اگر كسی بیمار هم شود، آمبولانس و خودروی امدادی نمی تواند تا جلوی در خانه برود و با هزار مكافات باید فرد مصدوم یا بیمار را به آمبولانس منتقل كنند. حالا فكرش را بكنید كه فرد، بیمار قلبی باشد و باید تا جای ممكن از تكان دادن او خودداری شود! همه این موضوعات ساده است كه زندگی را برای سالمندان ساكن زرگنده و درب دوم و دیگر محلات پلكانی شهر سخت می كند.»

به دنبال آسایش
همسایگی با اتوبان در سال های گذشته به سختی های زندگی در محله های مختلف اضافه كرده است. ازجمله سروصدایی كه آرامش را از اهالی گرفته و بیماری های عصبی را در این محله شایع تر از قبل كرده است. اسكندری می گوید: «بخش مهمی از آرامش روحی و روانی هر خانواده ای، به محله و آسایشی كه محل سكونت به آدم ها می دهد، بستگی دارد. نبود این آسایش باعث شده تا همسایه ها دل خوشی از روزگاری كه سپری می كنند نداشته باشند. همین كه به دلیل مسائل مالی امكان جابه جایی هم ندارند، باعث شده تا احساس گیرافتادن در مخمصه ای غیرقابل حل را تجربه كنند.»
بزرگ ترین بافت پلكانی شهر تهران كه لوكیشن بسیاری از فیلم های تلویزیونی و سینمایی بوده و اینفلوئنسرهای زیادی با آن عكس های مكش مرگ ما می گیرند، دل ساكنانش را از تجمع مشكلات فراوان، خون كرده است. اهالی زرگنده و درب دوم، به خصوص ساكنان خیابان های عمرانی و كشانی، وجود همین پله ها را مسبب مشكلات این روزهای خود می دانند؛ مشكلاتی كه گاه به محروم شدن از دیدن فرزندان و نوه ها ختم می شود و گاه اضطراب نرسیدن امداد و اورژانس در مواقع ضروری را در دلشان تازه نگه می دارد. اسكندری می گوید: «بسیاری از اهالی محله از كار افتاده نیستند، اما اینكه امكان تردد در محله را ندارند به آنها حس از كار افتادگی می دهد. شاید موضوع بی اهمیتی به نظر برسد، اما بسیاری از اهالی حتی حسرت خوردن نان تازه را هم به دل دارند؛ چراكه مجبورند به اندازه مصرف یكی، دو هفته خود خرید كنند یا حتی برای جابه جا كردن خرید ها هم به كمك دیگران نیازمند هستند.»

جامعه، تركیبی از كالبد و جمعیت
شاید تركیبی از 2 یا چند مشكلی كه در محله ای مثل زرگنده تهران به چشم می خورد را در برخی محلات دیگر پایتخت هم دیده باشید؛ از حضور معتادان متجاهر و خانه های متروكه گرفته تا كوچه هایی كه امكان تردد در آن به راحتی برای ساكنانش فراهم نیست. اما تركیبی از همه مشكلات كالبدی و جمعیتی در این محله است كه نارضایتی را به ساكنانش تحمیل كرده است؛ مثلا ساكنان این محله تا 2دهه پیش و قبل از رسیدن به سن كهنسالی، با مشكلات كمتری نسبت به امروز در همین محله زندگی می كردند. به گفته دكتر اردشیر گراوند، جامعه شناس، مجموعه ای از همه شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و كالبدی است كه كیفیت زندگی مردم در یك محله مشخص را تعیین می كند. او می گوید: «به طور كلی كالبد محلی عامل تعیین كننده ای در میزان رضایت مردم ساكن در هر محله است. اما اینكه چه میزان از این نارضایتی به دلیل بافت غیرجمعیتی است و چه میزان به دلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی جمعیتی، باید مورد به مورد در هر محله بررسی شود. اما می دانیم طبیعی است كه ساماندهی شدن و بهسازی محلات در رفتار مردم آن محله تأثیر مثبتی دارد و گاهی باعث ایجاد تغییرات بسیار محسوسی می شود.»
افزایش تعامل در محله، رضایت از زندگی و شاد بودن ساكنان محله، و افزایش تعلق محلی همان چیزی است كه یك بافت متناسب با جمعیت می تواند به ساكنان هر محله بدهد. گراوند می گوید: «به همین میزان، بافت جمعیتی و اجتماعی هر محله هم می تواند تأثیر زیادی در رضایت یا نارضایتی اهالی یك محله داشته باشد. برای مثال بافت متراكم محله حر تهران را درنظر بگیرید كه شباهت زیادی به بافت محله ای مثل مولوی و شوش دارد، اما بافت جمعیتی و اجتماعی این دو محله است كه با هم تفاوت دارد. همین تفاوت هم باعث شده تا ساكنان محله حر رضایت نسبی ای از محله خود داشته باشند و در عوض ساكنان محله هرندی از زندگی در این محله راضی نباشند.»
به گفته گراوند، عوامل متعددی با چندین وجه در شكل گیری این دو كالبد شهری و جمعیتی مؤثر هستند كه حضور یا غیبت هر كدام از این عوامل می تواند نتیجه را برای اهالی یك محله تغییر دهد. عدم امكان استفاده از ظرفیت های محلی و نبود فرصت كافی برای زندگی اجتماعی در محله هم یكی از این عوامل است كه با پیر شدن جمعیت محله ای مثل زرگنده در آن به چشم می آید. گراوند می گوید: «ساكنان قدیمی یك محله ممكن است حتی با وجود مشكلات متعدد، حاضر به مهاجرت به محله ای دیگر نباشند؛ چراكه در این افراد حس تعلق محلی شكل گرفته است. این افراد نسبت به جایی كه در آن زندگی می كنند احساس مسئولیت بیشتری دارند و بیش از اینكه دلشان بخواهد آنجا را ترك كنند، خواستار اصلاح و بهبود محله هستند. این همان چیزی است كه به آن تعلق محلی می گوییم و علاوه بر ایجاد، باید بتوانیم با راهكارهای درست آن را حفظ كنیم؛ بنابراین قبل از اینكه به دنبال چرایی عدم جابه جایی ساكنان سالخورده از یك محله باشیم، بهتر است به این فكر كنیم كه چگونه می توان رضایتمندی این افراد را جلب كرد و آنها را در محله ای كه به آن تعلق خاطر دارند، حفظ كرد.»
این جامعه شناس وجود تعلق محلی در جمعیت جوان پایتخت را كمتر از جمعیت قدیمی و سالخورده این شهر می داند و می گوید: «اغلب جوانانی كه به قصد پیشرفت به تهران مهاجرت می كنند محله خود را براساس شرایط اقتصادی و وسعشان انتخاب می كنند. این جمعیت به محض اینكه توان جابه جایی از یك محله را داشته باشند آنجا را ترك كرده و به محله ای دیگر می روند. در چنین شرایطی می بینیم كه ساكنان، محله را نه به عنوان محل سكون و آرامش، بلكه به عنوان محلی برای گذران شرایط فعلی می شناسند. برای همین ممكن است چندان به فكر تغییرات مثبت در جامعه ای كه در آن زندگی می كنند، نباشند. اما جمعیت سالخورده هر محله ای معمولا به دلیل احساس علاقه ای كه به محله خود دارند، برای آبادی آن تلاش می كنند و بهبود شرایط برایش موضوعی مهم است كه باید به آن پرداخت.»

نكته ها
هر سالی كه از عمر محله زرگنده و خانه هایش گذشت، مشكلات ما بیشتر و بیشتر شد. آنهایی كه توانش را داشتند از این محله رفتند و برخی خانه های قدیمی متروكه شدند. سال هاست معتادان و بی خانمان ها به برخی از این خانه ها رفت وآمد می كنند. درست خانه دیوار به دیوار ما تبدیل به پاتوقی برای معتادان شده است. غروب كه می شود از بالای دیوار خود را راحت به خانه می رسانند و مواد مصرف می كنند. گاهی هم كه دستشان برسد وسایل ما را از حیاط خانه می دزدند

گاهی چند ماه می شود كه سالمندان ساكن محله از خانه بیرون نمی روند؛ چون از زمین خوردن در پله های برفی و بارانی می ترسند. حتی اگر كسی بیمار هم شود، آمبولانس و خودروی امدادی نمی تواند تا جلوی در خانه برود و با هزار مكافات باید فرد مصدوم یا بیمار را به آمبولانس منتقل كنند. حالا فكرش را بكنید كه فرد بیمار قلبی باشد و باید تا جای ممكن از تكان دادن او خودداری كرد!

بخش مهمی از آرامش روحی و روانی هر خانواده ای، به محله و آسایشی كه محل سكونت به آدم ها می دهد، بستگی دارد. نبود این آسایش باعث شده تا همسایه ها دل خوشی از روزگاری كه سپری می كنند نداشته باشند. همین كه به دلیل مسائل مالی امكان جابه جایی هم ندارند، باعث شده تا احساس گیر افتادن در مخمصه ای غیرقابل حل را تجربه كنند

عوامل متعددی با چندین وجه در شكل گیری این دو كالبد شهری و جمعیتی مؤثر هستند كه حضور یا غیبت هركدام از این عوامل می تواند نتیجه را برای اهالی یك محله تغییر دهد. عدم امكان استفاده از ظرفیت های محلی و نبود فرصت كافی برای زندگی اجتماعی در محله هم یكی از این عوامل است كه با پیر شدن جمعیت محله ای مثل زرگنده در آن به چشم می آید
منبع خبر:
همشهری
   تاریخ: ۰۰:۴۵ - ۱۶/۰۳/۱۴۰۱   بازدید: ۱۴۸