دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳

شاید ناخواسته موجب سخت تر شدن زندگی معلولان شویم
 
تهران- ایرنا- نویسندگان كتاب «درهمین چند قدمی» با تاكید بر لزوم آموزش و فرهنگ سازی درباره معلولان، در این كتاب به مشكلات این اقلیت بزرگ در جامعه اشاره كردند.
شاید ناخواسته موجب سخت تر شدن زندگی معلولان شویم تهران- ایرنا- نویسندگان كتاب «درهمین چند قدمی» با تاكید بر لزوم آموزش و فرهنگ سازی درباره معلولان، در این كتاب به مشكلات این اقلیت بزرگ در جامعه اشاره كردند.

رضا بهار به همراه همسرش راضیه كباری كتاب درهمین چند قدمی را نوشته اند. بهار درباره هدف اصلی اش از تالیف این كتاب به خبرنگار ایرنا، گفت: هدف اصلی من این بود كه در این كتاب تصویری از مشكلات افراد دچار معلولیت، چالش هایی كه با آن مواجه اند و راه حل هایی كه می تواند مسیر زندگی آن ها را هموارتر كند، ارائه دهم.

شاید ناخواسته موجب سخت تر شدن زندگی معلولان شویم

او گفت: نویسنده نیستم و بیشتر روزمره نویس هستم. روزمره نویسی من از سال های دانشگاه شكل جدی تری به خود گرفت؛ زمانی كه با همسرم (راضیه كباری) كه نابینا است آشنا شدم و ازدواج كردم، موضوع روزمرگی هایم تغییر كرد و از آن زمان معلولیت و نابینایی موضوع روزمره نویسی ام شد.

خواننده حكایت زنی 26 ساله را می خواند كه نابینایی رفته رفته زندگی اش را به كلی تغییر می دهد و او همه چیزش، از جمله شغل و جایگاه اجتماعی اش را در نتیجه این اتفاق از دست می دهد

این نویسنده و فعال رسانه ای كه مترجمی انگلیسی خوانده و كار در رسانه را به عنوان مترجم آغاز كرده، درباره شكل آشنایی با همسرش توضیح داد: همسرم بعد از نابینا شدن در 26 سالگی و بازگشت به زندگی این بار به عنوان یك فعال حقوق معلولان، در بخش اجتماعی روزنامه همشهری صفحه ای برای معلولان را اداره می كرد. من بعد از آشنایی با همسرم به او ملحق شدم و در تهیه مطالب این صفحه كه به صورت هفتگی در می آمد به او كمك كردم. اینجا بود كه متوجه شدم من هم معلول محسوب می شوم؛ زیرا در كودكی در نتیجه بیماری كه داشتم به مغزم آسیب وارد شده است. نمی دانم شاید كار خدا بود، كسی كه خود به خاطر بیماری مادرزادی و از نظر شیوه نامه های سازمان بهزیستی، معلول به شمار می آمد جایی قرار گرفته بود كه از توانایی اش به عنوان مترجم و نویسنده برای كمك به آگاه سازی جامعه در مورد مقوله معلولیت استفاده كند و خود نیز بیشتر بیاموزد.

بهار ادامه داد: در این مسیر با معلمان، مربیان و افرادی كه تصمیم گرفته بودند برای حمایت از حقوق معلولان انجمنی تاسیس كنند، هم آشنا شدم و حوزه فعالیت و آگاهی ام بیشتر شد. سوای این كه در این مسیر آشنایی من با همسرم هم بیشتر و ختم به ازدواج شد.

چرا از زندگی خصوصی خود نوشتیم؟

بهار با اعلام اینكه در ابتدا نمی خواست كتاب درهمین چند قدمی را منتشر كند، ادامه داد: فكر می كردم نوشته هایم ارزش كتاب شدن ندارد. دست نوشته هایم حدود دو دفتر 100 صفحه ای شده بود. آن ها را به چند نفر دادم تا بخوانند و نظر بدهند؛ آدم های معمولی، كتابخوان ها چند روزنامه نگار همكار و حتی یك مستندساز.

در حوزه معلولان كتابی به این شكل نداریم كه در آن یك نفر با صراحت از خصوصی ترین مسائل زندگی خود برای فرهنگ سازی نوشته باشد

بهار ادامه داد: بعد از سنجش واكنش آن ها در نهایت نوشته هایم را به فردی كه در حوزه معلولان و توانبخشی فعالیت كرده بود، دادم او هم خواند و اعلام كرد كتاب با ارزشی برای انتشار است و پیشنهاد كرد مسئولیت انتشار آن را بر عهده بگیرد. او معتقد بود، در حوزه معلولان كتابی به این شكل نداریم كه در آن یك نفر با صراحت از خصوصی ترین مسائل زندگی خود برای فرهنگ سازی نوشته باشد. البته ادعایی در این حوزه ندارم اما شاید كتابی وجود نداشته باشد كه نویسندگانش خود دچار معلولیت باشند و به روشنی صراحت و به سبكی واقعگرایانه در آن از تلخی و شیرینی های زندگی این قشر بنویسند.

به گفته این نویسنده، كتاب 160 صفحه دارد به سه بخش تقسیم شده است كه در بخش دوم زندگی فردی به تصویر كشیده شده كه به تدریج بینایی خود را از دست می دهد؛ بخشی كه بسیار تاثیرگذار است و خواننده حكایت زنی 26 ساله را می خواند كه نابینایی رفته، رفته زندگی اش را به كلی تغییر می دهد و او همه چیزش، از جمله شغل و جایگاه اجتماعی اش را در نتیجه این اتفاق از دست می دهد و مجبور می شود زندگی را از ابتدا شروع كند و با شرایط تازه اش كنار بیاید.

هیچ جای كتاب غیرواقعی نیست

بهار درباره نحوه شروع داستان توضیح داد: ورودی داستان به این شكل است كه مخاطب وارد یك زندگی می شود كه در آن زن و شوهری معلول، فرزند سالمی دارند. مادر نابینا است و مشكلاتش با نابینایی به شكل تجربه زیسته نوشته می شود. هیچ جای كتاب غیرواقعی نیست هرچند ممكن است افرادی كه درباره معلولیت اطلاعات كافی ندارند، فكر كنند در نوشتن این كتاب اغراق كرده ایم.

این نویسنده گفت: كتابمان سبك خاصی ندارد و من هم رمان نویس نبودم كه از مجموع داستان هایم رمان دربیاورم، بلكه همه چیز را همان طور كه بود، نوشتم.

در نگارش كتاب سعی كردم بسیار ساده بنویسم. بسیار ساده نوشتم و تكلفی درخواندن وجود ندارد، مخاطب با حداقل سواد و مخاطب دانشگاهی همه می توانند این كتاب را بخوانند

او با اشاره به اینكه در ابتدا عنوان دیگری برای این كتاب انتخاب كرده بودند، بیان كرد: ابتدا می خواستم نام كتاب كفش آهنی باشد، كه عنوان یكی از داستان هاست، اما ناشر گفت شاید این عنوان تداعی كننده جنگ باشد، به همین دلیل ناشر خواست تا نام دیگری برایش انتخاب كنیم و سرانجام عنوان فعلی را برای كتاب انتخاب كردیم تا مردم بدانند كه در همین چند قدمی آنان افرادی زندگی می كنند كه متفاوت با دیگران به نظر می رسند اما زندگی خود را دارند.

این نویسنده با بیان اینكه متن كتاب با زبان ساده نوشته شده است، افزود: با توجه به اینكه در جامعه تعداد افراد كتابخوان كم شده است، در نگارش كتاب سعی كردم بسیار ساده بنویسم. بسیار ساده نوشتم و تكلفی درخواندن وجود ندارد، مخاطب با حداقل سواد و مخاطب دانشگاهی همه می توانند این كتاب را بخوانند. به این دلیل كه در حوزه خبر كار می كنم، در نوشتن كتاب از سبك های خبرنویسی هم استفاده كرده ام تا در مخاطب اشتیاق بیشتری برای خواندن ایجاد كنم. همچنین تقسیم بندی و موضوع بندی كتاب را با توجه به حوصله مردم (خوانندگان كم حوصله آنلاین امروزی) انجام داده ام، تا محتوای كتاب مانند پست های منتشر شده در فضای مجازی به نظر برسد و كوتاه باشد.

بهار اضافه كرد: كتاب به چاپ سوم رسیده است، تعدادی به فروش رفته است و تعداد نسبتا بیشتری را برای فرهنگسازی به دوستان و علاقه مندان هدیه داده ایم. سوای این كه نهاد كتابخانه های عمومی كشور هم یك چاپ كامل آن را برای توزیع در كتابخانه های عمومی سراسر كشور خریده است.

شاید ناخواسته موجب سخت تر شدن زندگی معلولان شویم

بیشتر افراد باورهای نادرستی درباره معلولان دارند

بهار با تاكید بر اینكه بسیاری از مردم باورهای نادرستی درباره افراد معلول و نابینا، كه موضوع اصلی این كتاب است، دارند، توضیح داد: در كتاب با مادری نابینا مواجه می شوید. باید توجه داشت در اینكه ممكن است مادری نابینا باشد، اغراقی وجود ندارد. برخی ازمردم به طور معمول فكر می كنند، اگر فردی نابینا شده است، حتما حس های دیگر او تقویت می شود. به همین دلیل بسیار شده برای اشاره به افراد دچار نقص بینایی از لفظ روشن دل استفاده می كنند. در حالی كه این مساله درست نیست. زیرا در افراد این نگاه را ایجاد می كند كه هرچند چشمِ فردِ نابینا یا كم بینا دچارِ مشكل شده، اما دل او به واسطه همان حس های بیدار شده روشن است و برای مثال با چشم دل جوی آب، چاله و چاه را می بیند و در آن سقوط نمی كند.

بسیار شده برای اشاره به افراد دچار نقص بینایی از لفظ «روشن دل» استفاده می كنند. در حالی كه این مساله درست نیست

این نویسنده ادامه داد: این در حالی است كه بارها تعداد زیادی از نابینایان در چاله و جوی افتاده اند و پایشان شكسته است. این است كه می بینیم زندگی معمولان و نابینایان در رسانه ها گاه به اشتباه و غیرواقعی به تصویر می شود.

او گفت: در قسمتی از كتابم از تلویزیون انتقاد كرده ام. زیرا در برنامه ای نشان می داد كه برای مثال فرد نابینا با بوكشیدن اسكناس متوجه می شود كه اسكناس چند هزار تومانی است! این در حالی است كه فرد نابینا با لمس گوشه پول می تواند متوجه شود كه پول چند هزار تومانی است و این باید به نمایش در بیاید تا فرهنگ سازی صورت بگیرد.

این نویسنده درباره آسیب هایی كه افراد نابینا با آن مواجه هستند، بیان كرد: وقتی فردی كه نابینا است، احساس كند در محیط ناامن حضور دارد، ناخودآگاه ماهیچه هایش سفت می شود، زیرا باید دائم مواظب باشد كه زمین نخورد، سقوط نكند یا با چیزی تصادم نكند. همین منقبض شدن عضلات باعث بالا رفتن آسیب پذیری فرد نابینا و كم بینا می شود تا جایی كه اختلاف سطحِ كوچكی میان پیاده راه و خیابان موجب می شود كه پای او بشكند. این مسائل هیچ جایی بیان نمی شوند و به این دلیل كه افراد غیرمعلول بیشتر تمایل دارند به جای عمل كردن خیال پروری كنند و حل مسئله را به آن حس های به اصطلاح تقویت شده یا توانایی های خاص و غیرمعمول ارجاع بدهند.

تكدی گری از شرایط معلولان سوءاستفاده كرده است

بهار در بیان نمونه تجربه هایی كه افراد نابینا در جامعه دارند، از تجربه دوست نابینایی گفت كه مدرك تحصیلی دكترا دارد و سر یك كوچه در انتظار دوستش ایستاده بوده، اما زمانی كه دوستش می رسد می بیند كه اطراف او پر از پول است! او در این باره گفت: روش حل كردن مشكل توسط مردم متفاوت است. حتی مردم بدون اطلاع به خیلی از افرادی كه از صندلی چرخ دار استفاده می كنند، پول می دهند. روزی فرزندم با مادرش به خیابان انقلاب رفتند تا كتاب بخرند، مردم به آن ها پول داده بودند و فرزند كوچكم بسیار متعجب شده بود و نگرفته بود.

وقتی فردی كه نابینا است، احساس كند در محیط ناامن حضور دارد، ناخودآگاه ماهیچه هایش سفت می شود، همین منقبض شدن عضلات باعث بالا رفتن آسیب پذیری فرد نابینا و كم بینا می شود تا جایی كه اختلاف سطحِ كوچكی میان پیاده راه و خیابان موجب می شود كه پای او بشكند

او گفت: تكدی گری از این شرایط استفاده كرده است، طبیعی است كه مردم با دیدن یك نابینا و فرزندش اینگونه فكر كنند؛ شاید هم بخواهند وظیفه اجتماعی خود را انجام بدهند. مانند زمانی كه جایی زلزله می آید و مردم نمی دانند كه چه كاری می توانند انجام بدهند، همه می روند و مثلا خون اهدا می كنند تا دست كم پیش وجدان خود آسوده باشند و احساس كنند كاری كرده اند و بی اعتنا نبوده اند. اینجاست كه بیشتر بحث فرهنگ سازی مطرح می شود.

بهار با بیان اینكه باید توجه داشت معلولان بزرگترین اقلیت دنیا هستند، ادامه داد: گفته می شود كه 15 درصد جمعیت را معلولان تشكیل می دهند. معلولان شامل افرادی هستند كه از كودكی و بدو تولد مبتلا بوده اند، افرادی كه در جنگ معلول شده اند، دچار سانحه شده اند و ... . در نتیجه این مساله خیلی جای كار دارد، اما كسی كه نهایتا باید برای آن 15 درصد دست به اقدام بزند، همان 85 درصد افراد سالم جامعه هستند. برای مثال اگر قرار است پل یا پاركی مناسب معلولان ساخته شود، اگرچه افرادی كه پروژه را اجرا می كنند، می توانند از فرد معلول مشاوره بگیرند، اما در پایان كسی این كار را انجام می دهد كه معلولیت ندارد.

این نویسنده با تاكید بر اینكه باید نگرش 85 درصد مردم درباره معلولان تغییر كند، افزود: اگر فردی دچار مشكل باشد فرصت و انگیزه ندارد تا بتواند برای دیگران كاری انجام بدهد. همچنین طبیعی است كه در زمان بحران های اقتصادی و اجتماعی آن اكثریت غیرمعلول جامعه نمی توانند مثلا به فكر برآوردن نیازهای طبیعی افراد دچار معلولیت و رسیدگی به حقوق اولیه و اساسی آن ها باشند.

برخی با دیدن فرد معلول خدا را شكر می كنند كه سالم اند

بهار درباره معضل دیگری كه مردم در مواجهه با افراد معلول به اشتباه مرتكب آن می شوند، افزود: یكی از معضلاتی كه وجود دارد این است كه برخی با دیدن فرد معلول می گویند، خدا را شكر! این یكی از بدترین نگاه ها به افراد معلول است و به آموزش و آگاهی مردم مربوط می شود. ما حتی از جنبه دینداری هم حق این كار را نداریم. مانند این است كه در شهری زلزله می آید و ما شكر می كنیم كه این اتفاق برای خانه خودمان نیافتاده است. آیا این گناه نیست؟

یكی از معضلاتی كه وجود دارد این است كه برخی با دیدن فرد معلول می گویند، خدا را شكر! این یكی از بدترین نگاه ها به افراد معلول است

او درباره اصلاح این رفتار غلط گفت: بهتر می شد كه اگر موانعی را كه معلول در مسیر زندگی با آن مواجه است، برطرف می كردیم تا از این رهگذر زندگی افراد غیرمعلول هم هموارتر شود. اگر پارك، پله، نرده، پل، ساختمان، وسیله فناورانه و... را به شكلی بسازند كه دسترسی معلولان به آن ساده باشد، قطعا استفاده ازآن برای انسان های عادی هم مناسب است. باید افراد عادی برای ساخت وسائل زندگی برای معلولان تلاش كنند تا خودشان بتوانند زندگی راح تتری داشته باشند. این در حالی است كه هنوز جای نوشتن زیادی برای این موضوع وجود دارد.این نویسنده افزود: افرادی كم بینا و نابینا هستند و به دلیل مسائل فرهنگی عصا به دست نمی گیرند و زمین می خورند، صورت آن ها به دیوار می خورد و بینی آن ها می شكند اما باز هم عصای سفید دست نمی گیرند زیرا برخی از مردم رفتار درستی با آن ها ندارند یا با دیدن آن ها خدا را شكر می كنند كه مانند آن ها نیستند. این مساله فرهنگی است، انسان دوست دارد ضعفش را پنهان كند و این مساله باید اصلاح شود. یكی از راه های اصلاح این روند فعالیت رسانه و انتشار كتاب است؛ همچنین فیلم سازان و مستندسازان می توانند با دید و رویكردی واقع گرایانه به مساله بپردازند و درد یا راه حل را نشان بدهند. در این زمینه به نوشتن بسیار احتیاج داریم.

معلولیت حاصل دست بشر است

افرادی كم بینا و نابینا هستند و به دلیل مسائل فرهنگی عصا به دست نمی گیرند و زمین می خورند، صورت آن ها به دیوار می خورد و بینی آن ها می شكند اما باز هم عصای سفید دست نمی گیرند

بهار درباره تغییر دیدگاه انسان ها در طول زمانی كه در جامعه پرورش پیدا می كنند، گفت: داستانی دراین كتاب داریم. پسر من كوچك بود به مهد كودك می رفت، روز جهانی عصای سفید (23 مهرماه) مادرش همراه او به مهدكودك رفت. همسرم عصای سفید را به كودكان نشان داد، همچنین نحوه جهت یابی را به كودكان بینا آموزش داد. این برنامه بازخورد خیلی خوبی داشت، چرا كه در این دوره سنی كودكانی هستند كه هنوز تحت تاثیر بزرگترها، جامعه و فرهنگ نیستند، به عبارتی هنوز فطرت بچه ها آلوده نشده است. اما زمانی كه همین كار را در مدرسه ابتدایی انجام داد، پسرم مدت ها مورد تمسخر همكلاسی ها و هم مدرسه ای هایش قرار گرفت.

این نویسنده با اشاره به سال هایی كه در مدارس كودكان معلول را از دیگران جدا می كردند، توضیح داد: زمانی بود كه كودكان را از هم جدا می كردند و كودكان معلول نمی توانستند كنار سایر كودكان به مدرسه بروند. تا به این نتیجه رسیدند كه كودكان معلول باید در میان افراد عادی بمانند. اگر نیاز است به این افراد بیشتر آموزش داده شود باید معلم دیگری برای آن ها در نظر گرفته شود تا بتوانند در میان كودك سالم پیشرفت بهتری را تجربه كنند.

او با تاكید بر اینكه اگر حال اقلیت خوب باشد قطعا حال اكثریت خوب خواهدبود، افزود: در نهایت معلولیت حاصل دست بشر است اگر حاصل بیماری، جنگ، حادثه و ... است، در نتیجه اقدامات بشر اتفاق افتاده است. در نتیجه بشر نمی تواند بگوید معلولیت دیگری به او ربطی ندارد.

برچسب ها
- رضا بهار
- نابینایان
- نویسنده
- فرهنگ سازی
- معلولان
منبع خبر:
ایرنا
   تاریخ: ۰۹:۵۴ - ۲۶/۰۵/۱۴۰۱   بازدید: ۱۹۶