دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

زنگ آموزش کودک کار از تابستان به صدا در می آید
 
روایت یکی از مدارس پویاشهر، در محله شوش تهران، مدرسه ای که مرهم درد کودکانی آسیب دیده شده است.
زنگ آموزش کودک کار از تابستان به صدا در می آید
سمیرا خباز: صدای شادی و بازی بچه ها در میانه های یک روز گرم شهریورماه توی حیاط مدرسه پیچیده است، اما هوای تابستانی هم نتوانسته کمی از شور و هیجان بازی شان کم کند. پسرها فوتبال بازی می کنند و دخترها دور هم مشغول پچ پچ کردن اند.
با یک گروه عکاس و فیلمبردار به آرامی از میان زمین بازی فوتبال پسران می گذریم و وارد ساختمان می شویم.
اینجا یکی از 32 مرکز پویاشهر حوالی محله شوش تهران، شبیه یک مدرسه کوچک است.
صدای همهمه بچگانه ای از یکی از کلاس ها می آید، درب کلاس را که باز می کنم، دخترکی 8 ساله با ذوق سلام گرمی می کند و خوش آمد می گوید، کمی جا می خورم، کودکی در این سن چطور انقدر در نگاه اول راحت ارتباط برقرار می کند، به خود نهیب می زنم، اینها کودکان کار و خیابان اند و ارتباط برقرار کردن با مردم راز و رمز کارشان است.
دخترک دست بردار نیست انگار مشتری های دست به نقدی گیرش آمده است، به تعریف و تمجید تصنعی اش ادامه می دهد همزمان هم دفترچه سرمشقش را می آورد تا ما هم از او و دست خطش تعریف کنم. انصافا هم خوش خط و تمییز نوشته است.
معلم که متوجه ورود من و همکارانم به کلاس شده است از بچه ها می خواهد برای استراحت از کلاس خارج شوند تا راحت تر بتواند صحبت کند.
دخترکی که جثه درشت تری نسبت به بقیه همکلاسی هایش دارد، آخر کلاس با روپوش قهوه ای رنگی بی اعتنا به اطراف در حال نوشتن و غرق در دنیای خودش است؛ به نظر 10 یا 12 ساله می آید اما سرمشقی که با علاقه در حال رج زدن است، برای کلاس اولی هاست!
خانم معلم به گرمی از ورودمان استقبال می کند و می خواهد کمک کند. می گوید: منم مثل شما روزنامه نگارم! امروز هم روز اولی هست که به این مدرسه آمده ام، به سرعت ادامه می دهد، البته سابقه تدریس سالهای اول دبستان را دارم و با آگهی سازمان مردم نهاد به عنوان معلم داوطلب آمده ام.
خانم معلم از استعداد و علاقه بسیار شاگردان جدیدش به آموختن می گوید و اینکه ارتباط آسانی با این 25 دانش آموز با سنین مختلف گرفته است.
آنها را مهربان و منعطف می داند، او می گوید کودک 7 ساله تا نوجوان 14 ساله سر این کلاس هستند، همه اتباع اند و راهی جز آمدن به مدارس غیر رسمی مثل این مدرسه ندارند.
این مدرسه از بازه سنی 7 تا 17 ساله دانش آموز دارد، اما سعی می شود همسن و سالها در یک کلاس باشند، به این ترتیب که شاگردان کلاس صبح، سنین پایین تر هستند.
خانم معلم که به نظر 40 ساله می آید از ذوق دانش آموزان تازه اش برای آموزش و تشویق شدنشان صحبت می کند و با شور و هیجان می گوید: به محض اینکه تمرین را نوشتم، می آیند و می گویند به ما آفرین و صدآفرین بده. انگیزه های یادگیری شان بالاست و هیجان دارند که یاد بگیرند.

آموزش 256 کودک کار و خیابان بازمانده از تحصیل
شجاعی معاون جوان آموزش مدرسه به جمع مان اضافه می شود، او با اشاره به اینکه این سازمان مردم نهاد 5 سال است در محدوده شوش تهران فعال است، یادآور می شود، ساختمان این مجموعه از املاک شهرداری تهران است. و حالا در این ملک 256 شاگرد مدرسه که از تحصیل بازمانده اند، به صورت مستقیم درس می خوانند.
آنطور که معاون مدرسه می گوید: کودکان کارو خیابان و بازماندگان از تحصیل که اکثر دانش آموزان این مدرسه هستند، 3 روز در هفته و در مدت 4 ساعت درس می خوانند. آنها عمدتا بی سواد می آیند و باید از کلاس اول تحصیل را شروع کنند.
شجاعی یادآور می شود: البته گاهی ایرانی ها هم برای ثبت نام می آیند اما راهنماییشان می کنیم که در مدارس دولتی ثبت نام کنند، دانش آموزان این مدرسه یا آن دسته بچه هایی هستند که به اصطلاح آنها را به واژه «غربتی» ها می شناسیم، که سر چهارراهها شیشه پاک می کنند، یا برخی از آنها جنس (مواد مخدر) می فروشند، و بسیاری هم در کارگاهها مشغول به کارند. والبته شاگرد مغازه های کوچک هم درمیان این بچه ها بی شمارند.

پویاشهرها، مدارسی که مرهم درد کودکانی آسیب دیده شده اند
معاون مدرسه درباره مشکلات روحی که در مواجه اولیه با این کودکان بیشتر اذیت می کند به پرخاشگری شان اشاره می کند و می گوید: با اینها در محیط اجتماعی - کاری و روابط خانوادگی پرخاشگرانه رفتار می شود علاوه بر زد و خورد با خشونت کلامی زیادی مواجه هستند و آسیب های زیادی دیده اند. آنها عموما اختلال تمرکز و حواس پرتی شدید دارند و به دلیل تغذیه نامناسب رشد فیزیولوژیکی و طبیعی نداشته اند.
کودکانی که در مدارس پویاشهر در حال تحصیل اند با وجود شور و شوقی که از آشنایی دیرهنگام شان با فضای دوران کودکی دارند، اما با بیمارهای زیادی هم دست و پنجه نرم می کنند، از بیماری های پوستی تا کمبود ویتامین، در معاینات پزشکی آنها کاملا مشهود است. طیفی از این کودکان هم افسردگی دارند.
معاون جوان این پویاشهر روزهای نخست ورود این کودکان به محیط مدرسه را این طور توصیف می کند که یک کودک با درجه خشونت بالا وارد می شود و مورد احترام قرار می گیرد و به تدریج پِی به ارزش وجودی خودش می برد، او یاد می گیرد دوست پیدا کند. هرچند طول می کشد میان رفتار پرخاشگرانه و محترمانه تماییزی قائل شود اما به مرور آستانه تحملش بالا می رود و کمتر فحاشی می کند.

آموزش قاعده بازی و زندگی با چاشنی محبت
این کودکان حتی بازی قاعده مند را هم در ابتدای ورودشان بلد نیستند، و درجه ای از خشونت در میان بازی کردنشان هم دیده می شود، دائما به سر و کله هم می زنند، مسئولان مدرسه سعی می کنند با صبر و حوصله قاعده بازی را به آنها بیاموزند، چون این روش را یکی از فرآیندهای اجتماع پذیرشدن کودکان می دانند.
شجاعی معتقد است بسیاری از این کودکان نیاز به جلسات کارگاه مهارت زندگی دارند، گروه های داوطلب پزشکی هم با کمک به شهرداری این کودکان را غربالگری می کنند، کمبود ویتامین و آهن در دخترها بیشتر است.

برچسب زدن ممنوع!
او می گوید: علاوه بر چالش های آموزشی، تربیتی و روحی این دانش آموزان متفاوت که ما سعی می کنیم در رفتارمان آنها را متفاوت از دیگر دانش آموزان نبینیم، بعضی اوقات در هفته بارها، صاحبکار بچه ها تماس بگیرند، بگویند که چرا در تابستان مدرسه باز است! خب مسلما برای این قشراز کودکان انجام تکلیف در خانه ممکن نیست، و البته آموزش به این آنها به دلیل شرایط خاص زندگی شان طول می کشد.
وی با وسواس و تاکیدی که بر روی کارش دارد ادامه می دهد، به هر حال این بچه ها درگیری های خاص خودشان را دارند، گاهی کودکی از سه روز در هفته که زمان آموزش است، یک روز مریض است یک روز هم نمی آید چون صاحبکارش نمی گذارد و نباید طوری سخت بگیریم که باعث اخراج از کارش بشود.
شجاعی ادامه می دهد: علاوه بر این 40 درصد بچه ها در یک سال نمی توانند یک پایه تحصیلی را تمام کنند، چون در خانه امکان مرور درس را ندارند. علاوه بر این ما نمی توانیم آنچنان روی خانواده های آنها تاثیر بگذاریم، و این حجم از خشونت و محرومیت عاطفی را نمی توان یکباره تغییر داد و در زندگی مداخله کرد. ما سعی می کنیم کلامی و رفتاری به آنها القای خاص و متفاوت بودن ندهیم، حتی استفاده از واژه کودک کار ممنوع است، چون اسم گذاری روی کودکان اشتباه است، و برایشان نوعی هویت سازی به دنبال دارد.
زنگ تفریح تمام شده و بچه ها با هیاهو وارد کلاس می شوند و دیگر امکان ادامه مکالمه نیست.
بیرون از کلاس مادری از کابل که سه بچه دارد، و با پوشه ای در دست در کنار دخترک 9 ساله اش نشسته است، می گوید: از وقتی به ایران آمده اند شوهرش ترکشان کرده و او سرپرست، 3 دختر و یک پسرش (دنیا، مصطفی دینا ویلدا) است، و با کارگری در یک کارگاه خیاطی و حقوق 7 میلیونی روزگار می گذارند و آلونکی در محدوده شوش دارد.
برای ثبت نام دخترک آمده به دخترش اشاره می کند و می گوید: این یکی مدرسه می رود، و آنقدر درس خواندن را دوست دارد که شب ها به عشق مدرسه می خوابد. سه فرزند دیگرش به امید همسایه ها و برادر بزرگتر در خانه سر می کنند تا عصر مادرشان به خانه برگردد.
پویاشهرها تبدیل به بهانه ای شده اند تا این بچه ها هم به همت سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران درس بخوانند و هم خانواده هایشان کمک معیشتی دریافت کنند، البته رسالت اصلی این مجموعه ها آموزش است.

مافیا یا کار خانوادگی، مساله بازماندن از تحصیل است
هرچند کارکودک براساس قوانین رسمی و اخلاقی درست نیست اما، کودکان کار شرایط زندگیشان به شکلی است که نیاز دارند به اینکه کار کنند و نمی توان کار را از زندگی آنها حذف کرد، عموما این کودکان در جمع های خانوادگی و نَسَبی مشغول به کار هستند و هم خودشان و هم خانواده هایشان دوست دارند درس بخوانند، وجود این مراکز کمک می کند که این کودکان هم بتوانند درس بخوانند و هم کار کنند.
البته بخش خیلی کمی از کودکان کار زیر نظر مافیا هستند و اغلب این افراد از اتباع و در شبکه های خانوادگی اند و کار می کنند.
دسته دیگری از کودکان کار که از جمله اتباع هستند، که بدون خانواده مهاجرت کرده اند و چون خانواده بالا سرشان نیست، مسائل و مشکلات عاطفی و ذهنی شان زیاد است.این نوع کودکان در حوزه بازیافت آنچه تحت عنوان کودک زباله گرد شناخته می شود زیاد هستند.

می خواهیم از نسلی آسیب پذیر نسلی آرمانی بسازیم
احمد احمدی صدر، مدیر عامل سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران سیاست شهرداری تهران را در خصوص این کودکان و شرایطشان پذیرش و ساماندهی آنها عنوان کرده و در این باره تاکید می کند که یکی از مهمترین برنامه های شهرداری در راستای مهار، کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی شهر تهران ارائه خدمات به کودکان کار و خیابان به عنوان یکی از آسیب پذیرترین اقشار جامعه است.
وی گفت: کودکانی که در محیط های پر خطر جامعه رشد می کنند ناخواسته دچار آسیب شده و بعضا به راههای پر خطر کشیده می شوند.
احمدی صدر افزود: حال اگر بتوانیم استعداد چنین کودکانی را شناسایی و کشف کنیم و آنها را پرورش دهیم، در آینده ای نه چندان دور جوانانی را خواهیم داشت که از بزهکاری و جرم دور هستند و الگویی مناسب برای کودکان نسل بعد خودشان خواهند بود و شرایط را برای یک جامعه آرمانی و انقلابی سوق خواهند داد.
   تاریخ: ۱۲:۵۹ - ۲۱/۰۶/۱۴۰۲   بازدید: ۱۰۵