دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳

ماجرای خواستگار شیطان صفتی كه به اتهام رابطه غیراخلاقی تحت تعقیب بود!
 
زن 22 ساله ای كه برای حفظ پایه های لرزان ازدواج دومش وارد دایره مددكاری اجتماعی كلانتری پنجتن مشهد شده بود، تشریح سرگذشت خود پرداخت.
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از خراسان، نج روز بیشتر از مراسم عقدكنان نگذشته بود كه فهمیدم با جوان شیطان صفتی ازدواج كرده ام كه به اتهام رابطه غیراخلاقی تحت تعقیب بوده و ...
زن 22 ساله ای كه برای حفظ پایه های لرزان ازدواج دومش وارد دایره مددكاری اجتماعی كلانتری پنجتن مشهد شده بود، با بیان این مطالب به تشریح سرگذشت خود پرداخت و به كارشناس اجتماعی گفت: با آن كه پدرم كارمند بود و اوضاع مالی مناسبی داشت، اما من از 12 سالگی و در ایام تعطیلی مدرسه در كارخانه های تولیدی كارگری می كردم تا به خواسته ها و آرزوهایم برسم. از نظر پوشش و وضع مرتبی كه داشتم، یك سر و گردن از همه دختران فامیل بالاتر بودم و به این موضوع افتخار می كردم. روز ها به همین ترتیب سپری می شد تا این كه در 15 سالگی یك روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم، زن ناشناسی را دیدم كه كنار مادرم نشسته بود و سرگرم گفتگو بودند. من هم سلامی به آن زن كردم و داخل اتاقم رفتم. ساعتی بعد وقتی آن زن از منزل ما بیرون رفت، مادرم دسته گلی را نشانم داد و گفت: آن زن برای خواستگاری آمده بود.

ماجرای خواستگار شیطان صفتی كه به اتهام رابطه غیراخلاقی تحت تعقیب بود!
تازه فهمیدم پسر آن زن همان جوان 20 ساله ای است كه از مدتی قبل در مسیر مدرسه مرا تعقیب می كرد و مدعی بود عاشقم شده است. وقتی به مادرم گفتم من آمادگی ازدواج را ندارم، با خونسردی گفت: آن پسر مغازه دار است و خانواده خوبی به نظر می رسند، در عین حال پدرت باید تحقیقات لازم را انجام بدهد. حدود یك هفته بعد با تایید پدرم پای سفره عقد نشستم و بدین ترتیب مراسم عقدكنان من و ایرج برگزار شد، اما پنجمین روز نامزدی را سپری می كردم كه یكی از نیرو های انتظامی از كلانتری محل تماس گرفت و از من خواست به كلانتری بروم و بدون هیچ توضیحی تلفن را قطع كرد. ابتدا تصور می كردیم خدای ناكرده نامزدم تصادف كرده یا حادثه ناگواری رخ داده است. وقتی هراسان و با نگرانی خودم را به كلانتری رساندم، همسرم را با پابند و دست بند دیدم. او مرا به عنوان یكی از دوستانش به ماموران معرفی كرده بود. وقتی علت را جویا شدم تازه فهمیدم كه همسرم را قبلا به اتهام رابطه غیراخلاقی با یك دختر دیگر دستگیر كرده اند و او كه به زندان طولانی مدت محكوم شده بود، در این مدت تحت تعقیب قرار داشت كه با من ازدواج كرده است. خلاصه همسرم راهی زندان شد و من پس از دو سال دوندگی، بالاخره موفق شدم از آن جوان شیطان صفت طلاق بگیرم. بعد از این ماجرا به خانه پدرم بازگشتم و سعی كردم این موضوع را به فراموشی بسپارم. پنج سال از این حادثه گذشته بود كه یكی از اقوام به خواستگاری ام آمد. خانواده ام بیشتر از من خوشحال به نظر می رسیدند چرا كه دوباره سر و سامان می گرفتم و زندگی جدیدی را آغاز می كردم. بالاخره پس از چند جلسه گفتگو با «رستم» سر سفره عقد نشستم در حالی كه غیر از پدر و مادرم و داماد فرد دیگری در محضر ثبت ازدواج نبود.
در حالی كه احساس می كردم سرنوشتم تغییر كرده و خوشبختی به من روی آورده است، ناگهان همسرم رابطه اش را با من قطع كرد و به مكان نامعلومی رفت و دیگر هیچ خبری از او نداشتم. اكنون كه بیشتر از 10 ماه از آن ماجرا می گذرد متوجه شدم كه رستم هیچ علاقه ای به من نداشته و تنها به خاطر اصرار پدر و مادرش با من ازدواج كرده است. اكنون هم در حالی تقاضای طلاق توافقی دارد كه من برای حفظ پایه های لرزان این زندگی دست و پا می زنم تا شاید ستون های این ازدواج ناخواسته را حفظ كنم و ...
شایان ذكر است، با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی مالداری (رئیس كلانتری پنجتن) پرونده این زن جوان توسط مشاوران زبده كلانتری مورد بررسی قرار گرفت.
   تاریخ: ۰۸:۴۶ - ۱۳/۱۱/۱۳۹۹   بازدید: ۱۳۹