دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳

تاملی بر تنهایی خانواده های داغدار در دوران كرونا
 
آنان گروهی پر شمار هستند، كسانی كه عزیزی را از دست داده اند اما آنها به همان اندازه تنهایند. هر یك جدا جدا در خانه های خود بار این مصیبت را به دوش می كشند، بدون اینكه هیچ همراه و مونسی مجال آن را بیابد تا مرهمی بر دل های غم زده شان بگذارد.
تاملی بر تنهایی خانواده های داغدار در دوران كرونا چیزی از این تلخ تر هست كه نتوانی با عزیز از دست رفته ات خداحافظی كنی، نتوانی او را به آرامگاه ابدی اش بدرقه یا برایش سوگواری كنی، آن چنانكه دلت آرام بگیرد. این همه تلخی كه هیچ هم آسان نیست، حال و روز جمعی از هم وطنان ماست؛ اتفاقی عجیب كه هر روز در حال تكرار است.

خانواده هایی كه هم باید داغدار عزیز از دست رفته ای باشند و هم می دانند باید بار این مصیبت را به تنهایی به دوش بكشند. می دانند نه قوم و خویشان، نه آشنایان و نه حتی یاران گرمابه و گلستان، نمی توانند در این روزهای تلخ، دستی بر شانه شان بگذارند، گل گاوزبانی برایشان دم كنند یا گوش شنوایی برای رنج هایشان باشند. می دانند حتی دیدار دوستان، میسر نیست چه رسد به هم آغوشی مهربان شان.

هر روز كه آمار فوتی های كرونایی اعلام می شود، می دانیم كه هر كدام از این اعداد، فقط یك عدد ساده نیستند. این عددها در دل خود حكایت های بسیار دارند، این عددها، هم بیان گر شمار هموطنان از دست رفته مان هستند و هم نشان گر سوگوار شدن چندین خانواده كه در بی رحمی كرونا، باید این ماتم را به تنهایی از سر بگذرانند.

سوگواری برای عزیز از دست رفته، اتفاقی است كه به طور طبیعی، هر انسانی در طول زندگی خود با آن رو به رو می شود. این اتفاق به خودی خود تجربه ای دشوار است كه گاه برخی كسان را دچار مسائل جدی می كند ولی همین تجربه سخت در دوران كرونا بارها و بارها پیچیده تر شده است.

روانشناسان باور دارند هر انسانی كه عزیزی را از دست می دهد، نیاز دارد مدتی را برای فقدان او به سوگ بنشیند. آیین سوگواری بخشی از پذیرش فقدان عزیز از دست رفته است كه اگربه روال معمول خود رخ ندهد، می تواند آسیب های روحی و روانی برای بازماندگان به همراه داشته باشد.

بخشی از آیین سوگواری در خلوت افراد رخ می دهد و بخشی دیگر در همراهی با جمع و اینجاست كه كرونا، وجه دیگری از شقاوت خود را نشان می دهد.

آدمیان از دیرباز به شادی و سوگ گروهی گرایش داشته اند، كارناوال های شادی و از سوی دیگر عزاداری های گروهی، تاییدی بر این مدعاست اما در این دوران غریب كه حتی از جنگ های فیزیكی به نوعی پیچیده تر می نماید، خانواده سوگوار باید در خلوت خود این دوره را سپری كند. برخی از سوگواران حتی امكان رفتن به گورستان و بدرقه عزیز خود را ندارند.

حال و روز كسانی كه در این مقطع عزیزی را از دست می دهند، از یك سو شبیه مادرانی است كه در دوران جنگ فرزندی مفقودالاثر داشتند. حتی وقتی همه شواهد حاكی از شهادت آن فرزند بود، مادر نمی توانست بدون دیدن پیكر فرزندش، فقدان او را باور كند و این چنین بود كه بسیاری از مادران بعد از سال ها هنوز چشم انتظار فرزند خود بودند و تنها با دریافت چند پاره استخوان، باورشان می شد كه جگر گوشه شان، برای همیشه رفته است. همان چند پاره استخوان برای باور این فقدان ضرورت داشت.

امروز هم آدمیان به گونه ای دیگر باید این فقدان را باور كنند. كسی كه نتواند در خاكسپاری عزیزش شركت كند، نتواند برایش آیین سوگواری را به جای آورد، سخت می تواند رفتن او را پذیرا باشد. حذف هر یك از مراحل كه جزو ضرورت های پذیرش فقدان است، یعنی چرخش هزاران واگویه پنهان در ذهن و خدا می داند كه بعدها وقتی این آتش فرو بنشیند، كه اگر بنشیند، چگونه این دمل های چركین گریبان مان را خواهد گرفت.



سال ها پیش از این بختكی به نام كرونا بر زندگی مان بیفتد، فروید كه او پدر روانكاوی می دانیم، در مقاله «ماتم و مالیخولیا»گفته بود كسی كه عزیزی از دست داده، دو راه حل دارد؛ ماتم و مالیخولیا. ماتم روند معمول تن دادن به این فقدان است. به این معنا كه فرد سوگوار به این فقدان عادت می كند. او موفق می شود نبودِ آن عزیز را بپذیرد و به نظم پیشین زندگی خود بازگردد ولی در مالیخولیا فرد، توان پذیرش این ضایعه را و رهایی از آن را ندارد. او خود را با عزیز از دست رفته یكی می پندارد و همواره می كوشد پس مانده ای از او را نزد خود نگاه دارد تا از این طریق همچنان به او وفادار بماند و این چنین است كه عزیز از دست رفته در زندگی فردی كه دچار مالیخولیا شده، حضور دارد.

فروید در این مقاله كه در كشور ما با ترجمه مراد فرهادپور در «ارغنون» منتشر شده، توضیح می دهد افراد از راه سوگواری می توانند به زندگی عادی خود بازگردند. درواقع سوگواری نوعی روند درمان است و افراد بعد از آن می توانند علاقه خود را به سایر وجوه زندگی و اشخاص دیگر به دست آورند ولی در مقابل فرد مالیخولیایی، انزوایی بیمارگونه اختیار می كند. او كشش به دیگران و دیگر جلوه های زندگی را از دست می دهد و این بیزاری و نفرت از دیگری، منجر به كشش به بخشی از «خودِ» آرمانی شده ی فرد می شود و این گونه است كه فرد مالیخولیایی در معرض خوشیفتگی است.

از سوی دیگر آیین سوگواری جمعی موضوعی است كه از دیرباز در زندگی آدمیان جریان داشته و منحصر به یك جغرافیای خاص هم نبوده است. گویی در تمام سرزمین ها انسان ها با سوگواری جمعی، راحت تر می توانند از دست دادن عزیزان خود را بپذیرند. آنچنانكه نوربرت الیاس، در كتاب «تنهایی محتضران» عنوان می كند كه در دوره های گذشته انسان ها در جمع خانواده خود جهان را ترك می كردند. فرد محتضر در تنهایی از دنیا نمی رفته است ولی زندگی مدرن سبب شده تا انسان ها اغلب در تنهایی این جهان را ترك كنند و آخرین لحظه های حضورشان در این جهان در انزوا می گذرد.

یوسف اباذری، مترجم كتاب «تنهایی محتضران» یا «تنهایی دم مرگ»، در تحلیل این كتاب گفته است : الیاس در این كتاب مردن در عصر جدید را با مردن در عصر قدیم مقایسه می كند. بی دلیل نیست كه نوربرت الیاس عنوان كتاب خود را «تنهایی دم مرگ»(تنهایی محتضران) گذاشته است. یعنی افراد در عصر جدید همان طور كه در عشق تنها هستند (و ستایش می شود) هنگام مردن نیز تنها هستند.

این نكته ای است كه الیاس قصد دارد از آن انتقاد كند و سعی می كند راه هایی را نشان دهد تا زندگی در عصر جدید هم با فردگرایی همراه باشد و هم از اثرات منفی آن (كه تنها مردن هم جزو آنهاست) كاست.



او می گوید اكثر مرگ های عصر جدید در بیمارستان و در تنهایی و در حالتی ناخوشایند اتفاق می افتد. در حالی كه در قدیم، افراد در كنار خانواده خود این جهان را وداع می گفتند و نسبت به مرگ های عصر جدید بسیار موقرانه تر بود.»

این مطلب به خودی خود دردناك و تامل برانگیز است اما وقتی آن را با شرایط امروزی مقایسه می كنیم، آن را قابل تحمل تر می یابیم. شرایطی كه مدیریت كردن آن چندان هم ساده نیست.

شاید این وضعیت در اوج شرایط بحرانی امروز، بغرنجی خود را نشان ندهد ولی قطعا پیامدهای ناگوار آن در فاصله ای نه چندان طولانی، عیان خواهد شد و اینجاست كه روانشناسان، جامعه شناسان و نخبگان و هر گروهی كه به عنوان گروه مرجع شناخته می شود، باید راهكاری برای گذر از این مرحله دشوار ارایه دهند.

زمانی به كسانی كه جوانی از دست داده بودند، گفته می شد با خواندن قرآن و دیگر متون دینی و نیز اشعار مولانا و حافظ كه آنان نیز چنین تجربه تلخی را از سر گذرانده اند، خود را التیام ببخشند. شاید این روزها كه سوگواران در كنج عزلت غصه می خورند، خواندن این متون مقدس و همینطور ادبیات كلاسیك، سوگ سروده ها و حتی مطالعه بخشی از متون نمایشی كلاسیك همچون تراژدی های یونان باستان یا آثار شكسپیر مانند «هملت» كمی از بار رنج شان بكاهد و از آن مهم تر، آینه ای مقابل شان بگذارد تا با تماشای دیگری، خود را در آن نظاره كنند. همچنانكه می دانیم واكنش «هملت» به درگذشت پدرش، از نوع مالیخولیایی است و نه سوگوارانه.

بر خبرنگار ایسنا ببخشایید اگر در این روزهای غمناك، دلواپسی دیگری را عنوان می كند ولی از آنجا كه تعداد خانواده های سوگوار ما همچنان پر شمار است، چاره ای نیست جز هشدار دادن درباره واقعیت هایی كه نگرانیم فردا روز، سبب ساز مشكلات تازه ای شود.

انتهای پیام
منبع خبر:
ایسنا
   تاریخ: ۰۱:۳۱ - ۲۵/۰۲/۱۴۰۰   بازدید: ۲۱۸