دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳

آسیب رسان ترین رفتارهای والدین با كودكان
 
اهمیت دوران كودكی و نقشی كه این دوران در زندگی دارد چیزی نیست كه بتوان آن را انكار كرد. اگر به هر دلیل در كودكی آسیب هایی در ذهن ما نقش بسته باشد، مشكلاتی برایمان رقم می خورد كه باعث تجربه كردن ترومای رشدی؛
آسیب رسان ترین رفتارهای والدین با كودكان



اهمیت دوران كودكی و نقشی كه این دوران در زندگی دارد چیزی نیست كه بتوان آن را انكار كرد. اگر به هر دلیل در كودكی آسیب هایی در ذهن ما نقش بسته باشد، مشكلاتی برایمان رقم می خورد كه باعث تجربه كردن ترومای رشدی؛

یعنی تجربه شرایط دشوار و حوادث ناگوار خواهد شد.
انسان هنگام تولد هیچ چیز از محیط نمی داند و ذهن او مانند یك لوح سفید است كه برای بقای خود باید شروع به شناخت محیط كند. ذهن در این هنگام مانند یك محقق عمل می كند. یعنی پس از شناخت، شروع به پیش بینی می كند؛ پیش بینی رخدادهای اطراف و همچنین چگونگی رفتار آدم ها و تجربیاتی كه مشاهده می كنند.

اهمیت سال های نخست زندگی

به جز خصایص و ویژگی هایی كه انسان ها از زمان تولد با خود به همراه می آورند، محیط نیز در شكل گیری شخصیت، نقش بسیار مهمی ایفا می كند. تحقیقات جدید نشان می دهد برای بروز یافتن و آشكار شدن «یك ژن»، «محیط» نقش مهمی بازی كرده و می تواند ساختارهای ژنتیك را فعال یا غیرفعال كند و درنهایت اعلام شد كه در شكل گیری اختلال روانی در بیشترین حالت، حدود 20درصد مربوط به عوامل ژنتیك است.

تینا پارسامند، متخصص روانشناسی بالینی، با بیان اینكه اهمیت فرزندپروری در اینجا مشخص خواهد شد، می گوید: «ما طبق تجربیات قبلی كه به ویژه در كودكی داریم، شروع به معنا كردن دنیا و آدم های آن می كنیم و مطابق آن واكنش نشان می دهیم. یعنی نتیجه گیری و پیش بینی كه مطابق معنایی كه در ذهن ما شكل گرفته است.»

به عنوان مثال كودك با مشاهده بی ثباتی والدین می تواند پیش بینی و نتیجه گیری كند آدم ها قابل اعتماد نیستند و همیشه مطابق میل خود رفتار می كنند؛ یعنی گاهی رفتاری از سر مهر و عطوفت خواهند داشت و هر زمان هم كه خودشان بخواهند بی توجه و بی تفاوت می شوند. واقعیت چیزی بیرون از وجود ماست كه مطابق تجربیات خود به آنها معنا می دهیم و آن را درك می كنیم. اهمیت دوران كودكی هم به همین دلیل است؛ چون دقیقا در چنین زمانی است كه تجربیات كودك با شناخت دنیای پیرامون او شكل می گیرد و پس از آن، او مطابق آموزه ها و تجربیات خود رفتار خواهد كرد.

مثالی دقیق تر از تأثیر محیط بر روان كودك

تحقیقات عصب شناختی نیز تأثیر مهم دوران كودكی بر دوران بزرگسالی را تأیید می كنند، یعنی اتصال نورون ها (سلول های عصبی) با یكدیگر باعث شكل گرفتن الگوها و نتیجه گیری های افراد نسبت به پیرامون خود خواهد شد.پارسامند توضیح می دهد: «به عنوان مثال اتصال نورون های مغز در محیط ناامن به گونه ای خواهد بود كه حساسیت نسبت به ناامنی را افزایش خواهد داد.

بنابراین وقتی در دوره كودكی با سختگیری بیش از حد پدر و مادر خود مواجه شده باشیم؛ به این نتیجه می رسیم كه انگار در دنیا هیچ نقص، كمبود و اشتباهی قابل قبول نیست. بنابراین ترس از اشتباه در ما شكل خواهد گرفت و باعث می شود ما در آینده فرد كمال گرایی شویم كه از اشتباه كردن می ترسد. در نتیجه با سختگیری نسبت به خود؛ عزت نفس ما آسیب می بیند.

ضمن آنكه سختگیری نسبت به رفتار دیگران هم باعث افزایش حساسیت های ما و زودرنجی بیشترمان خواهد شد. در واقع طبق تجربیات اولیه ما دركودكی، انگار دنیا می خواهد ما بدون نقص باشیم.» این متخصص روانشناس با تأكید بر اینكه والدین تا حد امكان مانع از به وجود آمدن ترس های مختلف در كودك شوند می افزاید: «برخی ترس ها می تواند آینده، روابط و زندگی شخصی و اجتماعی كودكان راتحت تأثیر قرار دهد. چون گسترده شدن دامنه این ترس ها می تواند حتی باعث بروز اختلالات روانی در افراد شود كه درمان و رهایی از آنها كار راحتی نیست.»

توقف چرخه معیوب

همه ما آسیب هایی از دوران كودكی مان داریم و ضمن حمل آنها، آن را به كودكان خود منتقل كرده و مسئولیت تربیت و پرورش آنها را نیز به عهده داریم، به عبارتی دیگر چرخه ای از آسیب ها در حال شكل گیری است كه با كمك متخصصان و روان درمانگران می توان آن را درمان كرد.پارسامند اضافه می كند:«والدین باید بدانند در مقاطع مختلف رشد فرزند خود چه رفتارهایی باید با او داشته باشند. در غیراین صورت، این چرخه معیوب همچنان تكرار خواهد شد؛ یعنی هر والد، مشكلاتی را كه خود دارد به فرزندش نیز منتقل كرده و در نهایت، كودك با كوله باری از مشكلات به جامعه تحویل داده خواهد شد.»

آسیب رسان ترین رفتارهای والدین با كودكان

والد سركوبگر: اگر در خانواده یك والد سركوبگر و خودرای وجود داشته باشد، فرزندان شخصیتی خجالتی، بی اعتماد به نفس، ترسو و تأثیرپذیر پیدا می كنند.
والد ساده لوح یا زیادی بردبار: اساس خانواده های این چنینی، كودك محوری است. هرچند تصور می شود كه باوركردن و اهمیت دادن به نظرات و خواسته كودك خوب است اما باید دانست كه همیشه اینگونه نیست. زیرا كودكانی كه در چنین خانواده هایی بزرگ می شوند، در آینده ممكن است خودخواه، ازخودراضی و بیش از حد مستبد باشند.

والد حامی افراطی: در فضایی كه رفتارهای كودك به شكل لحظه ای تحت كنترل والدین باشد و كودك در رفتار و تصمیمات خود به اندازه كافی آزاد نباشد، رشد كودك محدود می شود. حاصل این نگرش والدین، كودكی بی اعتماد به نفس، ناتوان در تصمیم گیری و وابسته به دیگران خواهد بود. كودكی كه در چنین بستری رشد كند، در آینده و به خصوص در فرایند ازدواج و زندگی مشترك خود، نیاز به فردی خواهد داشت كه همواره او را كنترل كند و به عروسكی كوكی بدل خواهد شد.

والد دمدمی مزاج و بی ثبات: خانواده ای با یك یا دو والد دمدمی مزاج، خانواده ای لحظه ای خواهد بود. رفتار والد در این خانواده به شكل لحظه ای تغییر خواهد كرد و كودك به دلیل سرعت بالای تغییرات، هرگز متوجه اشتباه خود و دلیل رفتار خوب یا بد والد نخواهد شد و این مسئله موجب ایجاد شخصیت ناسازگار و نابلد در كودك خواهد بود.

والد همیشه مخالف: این نوع والدین همیشه و به تمام نیازها و خواسته های كودك نه می گویند. این نگرش برای كودك كاملاً منفی است زیرا این والد صرف نظر از اینكه با چه ایده ای روبه رو شود، آن را رد می كند. كودكان این خانواده به خود اعتماد ندارند و نمی توانند به افراد دیگر نیز اعتماد كنند.

والد كمال گرا: این نوع خانواده ها می خواهند برآورده شدن آرزوهای برآورده نشده خود را در كودك ببینند. این رفتار بسیار ناسالم است. چون این كودكان همیشه مركز توجه، هزینه، عشق و... هستند؛ در روابط آینده خود هم همین مقدار از عشق و توجه و تلاش برای رسیدن به بهترین ها را از دیگران خواهند خواست.
منبع خبر:
رادیو سلامت
   تاریخ: ۰۸:۵۵ - ۲۸/۰۳/۱۴۰۱   بازدید: ۱۵۱