دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳

سرانه مصرف اسباب بازی در كشور 8 دلار است در دنیا 40 دلار
 
بهنام زنگی پژوهشگر حوزه صنایع فرهنگی معتقد است، در جامعه ما بازی و اسباب بازی رسمیت ندارد و این خطای بزرگی است.
سرانه مصرف اسباب بازی در كشور 8 دلار است در دنیا 40 دلار بهنام زنگی پژوهشگر حوزه صنایع فرهنگی معتقد است، در جامعه ما بازی و اسباب بازی رسمیت ندارد و این خطای بزرگی است.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ؛ مغفول ماندن حوزه اسباب بازی محصول فرهنگی كه 99 درصد فرهنگ در آن نادیده گرفته شده است به دغدغه عده ای از پژوهشگران و محققان تبدیل شده است. اسباب بازی كاركردی مهم در القای فرهنگ به كودكان دارد كه عموماً در جامعه ما مغفول مانده و توجه زیادی به آن نمی شود. مسئله قابل تأملی كه خیلی از كارشناسان و فعالان این حوزه به آن اشاره دارند سرانه مصرف پایین اسباب بازی است كه حتی قابل قیاس با دیگر كشورها نیست.

بهنام زنگی پژوهشگر و كارشناس حوزه صنایع فرهنگی می گوید: واقعیت این است كه ما چند هزار «بازی» ثبت شده در كشور داریم، اقوام مختلف و فرهنگ های ما بازی های خاص خود را دارند. اما ایراد در این است كه «بازی» در جامعه غیررسمی است. رسمیت ندارد. مثلاً در همه خانه ها در گذشته مادر یا مادربزرگ اسباب بازی می بافت عروسكی درست می كرده یا بافتنی و چوب و این رسمیت نداشته است، مثل زیورآلات، سفال و فرش ما رسمی نبوده است و این به خاطر نوع تفكر ایرانی بوده كه كودك را همواره در حاشیه دیده است، این خطای بزرگ فرهنگی است كه از پیشینه تاریخی ما وجود داشته است. یك بار در یك نشستی در خانه هنرمندان به این نكته اشاره كردم و برای اساتید خیلی جالب بود زیرا موشكافی فرهنگی كرده بودم، گفتم شما نگارگری های ما را ببینید در آن غول، عجایب مخلوقات و همه چیز در آن داریم ولی كودك در آن نداریم. فرش ما را ببینید همه چیز هست ولی كودك نیست. در ادبیات ما روایت همه چیز هست غیر از كودك؛ یعنی كودك همیشه در فرهنگ ما مورد بی توجهی قرار گرفته و در حاشیه بوده است. مثلاً معماری ما را ببینید خیلی زیبا و جذاب است ولی اشل آن برای انسان بزرگ است و هیچ وقت به كودك توجه نشده است. این خطای بزرگ است.

همچنین مهرداد بیات پژوهشگر و محقق در این حوزه می گوید، در كشور ما برای ساخت اسباب بازی از كودكان هیچ نظرخواهی صورت نمی گیرد در حالی كه در كشورهای اروپایی به تمام علایق كودكان توجه می شود و اولویت در طراحی و تولید محصول اسباب بازی علایق كودكان است. بهنام زنگی و مهرداد بیات از پژوهشگران و كارشناسان صنایع فرهنگی در كشورمان هستند كه به مقوله بازی و اسباب بازی به صورت تخصصی پرداخته اند، میزگرد خبرگزاری مهر با بهنام زنگی و مهرداد بیات حول محور اسباب بازی، سرانه مصرف در كشور و دغدغه استفاده از بازی در خانواده ها است كه متن آن در ادامه می آید:

آقای زنگی در حاشیه جشنواره اسباب بازی وبینارهای بین المللی با متخصصان و كارشناسان حوزه اسباب بازی برگزار شد كه خیلی مورد بحث است و بسیاری از منتقدان در نقد این نشست ها گفته اند كه قدرت تأثیرگذاری این نشست بسیار كم است توضیحاتی را درباره نشست ها با متخصصان خارجی می دهید و اینكه كاركرد این نشست ها در حوزه اسباب بازی به چه شكلی است؟

بهنام زنگی: امسال در حاشیه جشنواره اسباب بازی 6 نشست تخصصی به صورت وبینار برگزار شد. با توجه به شرایط پیش آمده دو راه بیشتر نداشتیم یا باید جشنواره را تعطیل می كردیم یا اینكه به این سمت می رفتیم كه به صورت آنلاین برگزار شود. بخش های دیگر در حال اجرا است و نمی شود بازخوردهایش را بگیریم كه موفق بوده یا خیر، بخش تخصصی، ترویجی و فروشگاهی

البته اگر دقیق بگویم تقریباً 10 نشست را طراحی كردیم به سمت فضای بین المللی بردیم و تقریباً سخنران هایی از 10 كشور دعوت شدند كشورهای صاحب صنعت اسباب بازی و مجبور شدیم به خاطر بازه زمانی و محدودیت هایی كه داشتیم این را تقلیل به 6 نشست دادیم و 6 نشست را برگزار كردیم و 4 نشست دیگر را دوره بندی می كنیم مثلاً ماهی یك نشست، به این خاطر كه هم از تراكم آن كاسته شود هم مسیر ادامه داشته باشد، چون دوره قبل هم یكی از اصلی ترین مطالبات شركت كنندگان این بود كه نشست ها را قطع نكنید! بگذارید كسانی كه به بحث های علمی علاقه مند هستند مرتب در جریان باشند، چون در لابه لای این نشست ها بحث های خیلی جدی مطرح می شود. برعكس ظاهرش بحث های خیلی جدی و پیشنهادهای سازنده مطرح می شود كه دنبال كردن و یادآوری می خواهد تا به نتیجه برسد. این خواسته ما هم بود، حتی به كانون پرورش فكری پیشنهاد دادیم كه انجمن علمی پژوهش های هنری به عنوان بازوی علمی جشنواره حاضر است برای این حوزه، دوره های آموزشی تعریف كند، ما الآن با بیش از 50 استاد مرتبط در ارتباط هستیم و از اساتید بانك درست كردیم. حوزه های مختلف كه با موضوع اسباب بازی ارتباط دارند و در آن حوزه كار پژوهشی كردند و این یك ذخیره ارزشمند است. در وضعیتی كه هیچ حركت علمی در آن نیست صرفاً بازار است و تلاش های فردی است. كسی می آید یك برند را تأسیس می كند تلاش فردی است و هیچ همگرایی در آن نبوده، به نظر می آید این حركت مفید خواهد بود. در دوره قبل هدفمان این بود كه نشست ها ادامه داشته باشد ولی بحث كرونا همه برنامه ریزی ها را بهم ریخت، حتی جشنواره هم با تأخیر برگزار شد، حتی ما انواع و اقسام سناریوها را بررسی كردیم گفتیم در فضای باز و محیط های باز كانون جشنواره را برگزار كنیم كه محدودیت نباشد، باز دیدیم با هجوم جمعیت نمی شود و امكان دارد فضای باز هم خطر داشته باشد.



بعد با این محدودیت آن را به 6 نشست تبدیل كردیم و مجبور شدیم برخی از اساتید را برای نشست های بعدی ذخیره كنیم و 8 كشور شد بعد تا آنجایی كه یادم هست از كشورهای فرانسه، سوئیس، آمریكا، دانمارك، هندوستان، ژاپن، سوئد و ایران سخنران داشتیم. از برخی كشورها مثل هندوستان و فرانسه 2، 3 سخنران داشتیم و 6 نشست برگزار شد و نتایج آن را اخیراً گرفتم، چون مركز آموزش های كانون این ها را به دقت رصد می كند حتی مربی به مربی رصد می كند و حدود 15 شاخص برای ارزیابی هر نشست و سخنران دارد.

تمام این نشست ها مجازی بود؟

زنگی: بله چون همه ثبت نام می كنند ما حتی نشست هایی داشتیم كه 210 تا 215 نفر شركت كننده داشتیم و حداقل بیش از 50 درصد این افراد مربیان كانون پرورش فكری هستند كه با مسئله آموزش آشنایی دارند. می توانیم بگوییم امتیازدهی این ها خیلی به واقعیت نزدیك است.

برگزاری این نشست ها تا چه اندازه می تواند تأثیرگذار باشد، زیرا كه برخی از كارشناسان و فعالان این حوزه معتقدند مثلاً ما این نشست ها را برگزار می كنیم، مسائلی كه در نشست ها مطرح می شود درست است اما مدام تكرار می شود چرا به مرحله عمل و اجرا نمی رسد؟ فایده آن نشست، هر سال برگزار كردن، سوالات و حرف های تكراری در چیست؟ در حوزه صنایع فرهنگی هیچ چیز به اجرا نمی رسد!

زنگی: موضوعی كه گفتید جای تأمل دارد. یك نكته اینكه تقریباً هیچ كدام از بحث های ما تكرار نشدند، یعنی بدون هدف تكرار نشدند. ما بحثی داشتیم كه نیازمند تكرار بوده، به خاطر اینكه احساس كردیم توجه بیشتری می خواهد و تكرار كردیم، یعنی تمام سخنرانی ها را شخصاً كنداكتورها را چیدیم، متوجه این بودیم كه برخی مباحث نیازمند تكرار یا ارائه با رویكرد متفاوت است. امكان دارد آقای بیات مسئله ای را سال گذشته عنوان كرده باشد كه لازم بوده همان مسئله را امروز با رویكرد دیگری مطرح كند كه مخاطب متوجه همه ابعاد موضوع شود یا بحث جدید ایجاد شود. مثلاً نشست علوم شناختی ما كاملاً جدید بود. علوم شناختی بخشی از روانشناسی است ولی چون ما دسته بندی بازی های شناختی داریم و نقش بازی در توسعه توانایی های شناختی فرد امسال نشستی كاملاً جدید بود. یا نشست برند ما رویكردهایش امسال جدید و متفاوت بود. مثلاً امسال نشست بسته بندی نگذاشتیم با اینكه فوق العاده مهم است احساس كردیم خودش به سلسله نشست نیاز دارد و آن را برای زمانی گذاشتیم كه تبدیل به دو زیرشاخه شود؛ یعنی تكراری در كار نیست مگر اینكه موضوعی نیازمند تكرار بوده باشد.

بازاری كه شایستگی حوزه اسباب بازی را داشته باشد هنوز در داخل كشور ایجاد نشده است وقتی ما از یك حركت علمی حرف می زنیم آثارش در 1، 5 یا 10 سال دیده شود! برخی از این ها امروز شروع شوند 20 سال دیگر نتایج آن دیده می شود؛ یعنی ما یك روند تدریجی خواهیم داشت كه متوجه شویم تحول دارد به وجود می آید

اما نكته دوم اینكه چرا آثار این نشست ها دیده نمی شود؟ یا مثلاً چرا استادان خوب مباحث را ارائه می كنند ولی آثارش دیده نمی شود؟! این می تواند مورد بحث قرار بگیرد. آیا آثارش دیده نمی شود مقصرش فرد خاصی است یا كسی است كه مخاطب این بحث است؟ و اینكه آثارش باید كی دیده شود؟ وقتی ما از یك حركت علمی حرف می زنیم آثارش در 1، 5 یا 10 سال دیده شود! برخی از این ها امروز شروع شوند 20 سال دیگر نتایج آن دیده می شود؛ یعنی ما یك روند تدریجی خواهیم داشت كه متوجه شویم تحول دارد به وجود می آید.

بحث های اقتصادی ما در حوزه اسباب بازی كه دو نشست داشتیم، عمدتاً انتقادی بود، یعنی خودمان از روند موجود انتقاد كردیم، گفتیم بازاری كه شایستگی حوزه اسباب بازی را داشته باشد هنوز در داخل كشور ایجاد نشده است. هنوز در داخل كشور اعداد و ارقامی كه 2 تا از مدرسان ما گردآوری و مطالعه كردند و آمارها را از مجاری قانونی گرفته بودند، نشان می داد بخش زیادی از مصرف داخلی ما توسط اسباب بازی خارجی تأمین می شود و آمار دقیق داشتند. این چیزی نیست كه بشود در یك یا دو دوره نشست تخصصی برطرف كرد. اتفاقاً از نوع بحث هایی است كه باید مرتب تكرار شود.



مرتب باید بگوییم مثلاً 50 درصد از مصرف داخلی اسباب بازی ما وارداتی است. مرتب باید بگوییم این 50 درصد (اعداد تخمینی است)، 40 درصدش از مجاری غیرقانونی وارد می شود ما باید مرتب بگوییم رسانه ها هم مرتب بازتاب دهد كه تولیدكننده و مصرف كننده متوجه شود و ببیند ظرفیت تولید در داخل دارد، به سمت اسباب بازی غیربومی می رود، عوارض فرهنگی آن را باید تحمل كند. ارزبری را باید تحمل كند، ممكن است آسیب های فرهنگی بزند و مغایرت هایی به وجود آورد و همه این معضلات است. پس این بحث هایی است كه در تكرار جواب می دهد و چاره ای نداریم كه تكرارش كنیم ولی واقعاً به نظرم این مبحث كمك شما رسانه ها را می خواهد كه ببینیم آن بخش هایی كه باید منجر به یك رویداد و اتفاق شود، چرا نمی شود؟ آیا متولیان بی توجه هستند؟ آیا دستگاه های مسئول، بی مسئولیت هستند؟ آیا فعالان اعتماد ندارند؟ شاید فعال و تولیدكننده به حرف من اعتماد ندارند یا به من می گویند اگر شما بلد بودید خودتان می رفتید انجام می دادید. درصورتی كه یك كارشناس برند می آید در مورد مفهوم برند حرف می زند. كارش این است قرار نیست خودش برود تولید كند.

ما می بینیم بسیاری از تولیدكنندگان اسباب بازی در كنار آن هر محصولی خرازی كه مدنظرشان باشند را تولید می كنند یعنی روی مسئله «فرهنگ» كار نمی كنند و «فرهنگ» كاملاً در این بخش مغفول مانده است

یك دلیل شاید این است كه به این نشست ها و حركت های علمی اعتماد وجود ندارد و اهمیت آن را درك نمی كنیم. حالا در ادامه حتماً دكتر بیات صحبت می كنند و روی مدل های توسعه در كشورهای مختلف كار كردند و مشاهده داشتند، می گویند آیا وقتی درباره این حرف می زنیم كه برویم در صنعت اسباب بازی پژوهش كنیم آیا باید از سال بعد منتظر باشیم نتیجه آن را ببینیم یا الآن داریم یك بذری را می كاریم و سال های بعد باید محصول را در صورت مراقبت ببینم؟ منتها فرقش این خواهد شد محصولی كه این بذر می دهد با برداشتی كه الآن داریم فاصله خواهد داشت مثل گندم بی كفایتی كه ما داریم می كاریم در هر هكتار 1 تا 3 تن برداشت می كنیم، همان گندم در ایران مطالعه می شود و تا 9 تن برداشت شده است! با همان هزینه و فعالیت ها. در مورد زنبورعسل بیشترین برداشت ما در كشور كه روی آن مهندسی می شود 40 كیلوگرم در سال از یك كندو است. كشور آلمان 290 كیلو در سال از یك كندو عسل برداشت می كند! منابع گیاهی و آب وهوایش هم نسبت به ما ضعیف تر است، آفتاب هایی مثل ما ندارد. این نشان می دهد تحقیق اینجا جواب می دهد. آن ها 10 برابر ما بازدهی می دهند.

البته یكی از فعالان این حوزه در همین نشست های تخصصی درباره خرید اسباب بازی در كشورمان گفته بود كه خرید اسباب بازی ما یك پنجم كشورهای دیگر است؟ این آمار درستی است؟ چگونه به دست آمده است؟

زنگی: آمارش درست است و فروشگاه ها مدنظر است. اتفاقاً آن شخصی كه این را گفت خودشان بزرگ ترین توزیع كننده اسباب بازی هستند فروشگاه های زنجیره ای دارد و خودش عامل توزیع است. اطلاعاتش بسیار دقیق بود و از سرانه به این عدد رسیده بود. به میانگین سرانه مصرف اسباب بازی در كشور ما 8 دلار است در آمریكا 350 دلار است.

دلیل این آمار پایین مصرف خرید چیست؟ بررسی شده است؟

زنگی: فرهنگ.

آقای بیات نظر شما در این باره چیست؟ چرا سرانه مصرف اسباب بازی در كشور بسیار پایین است؟

مهرداد بیات: ببینید حتی در استرالیا 500 دلار است. اسباب بازی در كشور ما جز صنف خرازی فروشی است؛ چرا؟ بذارید مثالی بزنم، خیلی سال پیش یك نفری برایم تعریف می كرد خرازی فروشی بود انگشت دانه، نخ و سوزن می فروخت. به پسرش گفت من مستطیع شدم باید به مكه بروم، گفت فقط وقتی دارم می روم با این ها وسایل كاری نداشته باش! مثلاً این محصول یك قران، این 10 شاهی، این 2 زار است خیلی سفارش كرد و رفت. وقتی رفت این پسره گفت چه معنی دارد این یك قران این 10 شاهی، یك دفعه گفت این ها دانه ای 5 زار است. این 1 تومان، كش متری 5 زار. همین طوری فروخت و تمام انبارها پُر پول شد. وقتی پدر برگشت گفت چه كار كردی؟ و پدر بسیار اندوهگین شد. گفت چه كار كردی؟! كار ما را تمام كردی! پسر گفت چرا؟ گفت من یك قران و 2 زار و 10 شاهی می دادم اصلاً كسی وارد این مقوله نمی شد، به اصطلاح من چراغ خاموش می رفتم این صنف و بازار را برای خودم كرده بودم، شما باعث شدی بقیه در این كار وارد شوند. شما كیلو می خری و دانه می فروشی! پس در حوزه اسباب بازی هم یك عده چراغ خاموش حركت می كنند؛ یعنی نمی گذارند این آمارها باز شود وقتی آمارها در سمینارها باز شود، در این سمینارها داریم سعی می كنیم آماری را اعلام كنیم اما یك عده ای هم چراغ خاموش از این صنف دارند استفاده می كنند بدون اینكه پایگاه علمی داشته باشند.

ما می بینیم بسیاری از تولیدكنندگان اسباب بازی در كنار آن هر محصولی خرازی را مدنظرشان باشند را تولید می كنند یعنی روی مسئله «فرهنگ» كار نمی كنند و «فرهنگ» كاملاً در این بخش مغفول مانده است. یعنی نیامده بر روی مسئله سهراب و رستم كار كند و آن را در قالب اسباب بازی به مخاطبان عرضه كند بلكه كپی دسته چندم بمتن را در بازار تولید می كند و می فروشد. به همین دلیل شما می بینید 6/90 میلیارد دلار ترنور مالی در حوزه اسباب بازی است كه اصلاً ما سهمی در اسباب بازی دنیا نداریم. بچه های ما از گذشته با اسباب بازی خیلی بازی نمی كردند كه امروزه هم به همین شكل است كودك باید اسباب بازی اش را به زمین بزند، اگر دقت كنیم می بینیم كه عروسك ها را در خانه ها نو نگه داشتند و می گوئیم این خیلی دختر خوبی است، اصلاً این دختر خوبی نیست چون عروسك هایش را نو نگه داشته است. آماری كه آقای زنگی زحمت كشیدند این هرم جمعیتی شوخی نیست. یك چیز نزدیك به 20 میلیون زیر 15 سال است و سرانه این در سال 9 یا 8 دلار می شود.

البته این سرانه مصرف است نه واردات!

زنگی: یك بخشی از این آمار محتوای اقتصادی آن است ولی الآن كه ما می گوئیم سرانه مصرف 8 دلار است، این خیلی به واقعیت نزدیك است. اگر می گفتیم سرانه واردات، شاید قاچاق هم شامل می شود. این مصرف است؛ یعنی این میزان خرید می كنند. حالا چرا پایین است؟ چرایی آن را پژوهش تعیین می كند. ما الآن می توانیم فرضیه بدهیم مثل طرح تحقیقاتی می توانیم فرض را بر این بگذاریم كه این علل وجود دارند ولی واقعاً باید تحقیق شود چرا به این شكل است. البته یكی از عللش این است، در نسل قبل تر از ما، آدم های 50 یا 60 سال صرف نظر از طبقه اجتماعی شان با اسباب بازی بازی می كردند، در فرهنگ ما كسی كه بازی می كرده را شماتت می كردند!

ما می گوئیم سرانه مصرف؛ یعنی هر شهروند ایرانی 8 دلار در سال پول اسباب بازی می دهد در دنیا 40 دلار است. چرا 40 دلار؟ شاخص در اروپا 270، 280 و در آمریكا 350 دلار است آفریقا 7 دلار است. در فرهنگ ما كسی كه بازی می كرده را شماتت می كردند!

پس اشتباه نشود، ما می گوئیم سرانه مصرف؛ یعنی هر شهروند ایرانی 8 دلار در سال پول اسباب بازی می دهد در دنیا 40 دلار است. چرا 40 دلار؟ شاخص در اروپا 270، 280 و در آمریكا 350 دلار است آفریقا 7 دلار است. یكسری مسائلی این طوری میانگین را پایین آورده است والا در كشورهای توسعه یافته بالای 200 دلار است. این اصلاً به این ارتباط ندارد چه مقدار ایرانی و چه مقدار غیر ایرانی است. اصلاً یك بحث كلی تر است كه ما باید یاد بگیریم اسباب بازی مصرف كنیم این گام اول است. حالا كه توانستیم الگوهای فرهنگی بدهیم كه اسباب بازی باید مصرف شود آن وقت می توانیم راجع به چگونگی و نوع آن و ایرانی و غیر ایرانی بودن آن صحبت كنیم. ما هنوز در گام اول ماندیم و اهمیت آن را متوجه نشدیم.

زمان های گذشته خیلی اسباب بازی مرسوم نبود و هم اینكه بسیار گران بود اما امروزه انواع و اقسام اسباب بازی ها در هر ماركتی وجود دارد چه نمونه های خارجی و چه داخلی، اما در گذشته بیشتر یك قل دوقل یا بازی ها دوز و… بیشتر كاربرد داشت؟

زنگی: حتی الآن خیلی از بازی ها برگرفته از چیزهایی بوده كه بین مردم رایج بود. مثلاً فوتبال یك بازی محله ای ساده بوده كه آن را بازی جهانی كردند. یا بازی دوز كه من همیشه می گویم اگر دوز در هر كشور دیگری بود الآن از آن یك فدراسیون ساخته شده بود مثل شطرنج. ولی ما نتوانستیم این كار را بكنیم. دوز هم تلفظ تركی اش دووز می شود یعنی بچین، چیدن استراتژیك.

بیات: كالاهای فرهنگی همانند درس و آموزش است. سازمان های مختلفی كه امروز می آیند و می خواهند به بچه ها كمك كنند مثلاً كسانی كه در سیستان و بلوچستان یا شهرستان های دور افتاده زندگی می كنند بیایند با یك برنامه مدونی این كار را انجام دهند كه چه نوع اسباب بازی برای فرهنگ كودك سیستان و بلوچستان باشد یا فرهنگ ترك، كرد، تركمن، عرب، فارس و غیره مثلاً كودكان در این شهرها چه چیزهایی را دوست دارند؟ بخش ایلات و عشایر چه دوست دارد؟ كسی كه پدرش راننده كامیون است تریلی دوست دارد زیرا از بس در خانه آن ها صحبت تریلی بوده است. چرا امروز بچه ها اسباب بازی زشت دوست دارند؟ اصلاً فلسفه اینكه عروسك زشت می شود چیست؟ این ها به خاطر این است كه كار تحقیقی نكردیم و حتی برای افراد سوال هم نشده است.

البته ضعف پژوهش و تحقیق در این حوزه هم بسیار به چشم می خورد و توجه ای چندانی به آن نمی شود حتی در طراحی اسباب بازی خیلی به خواسته و علایق كودكان توجه نمی كنیم صِرف تولید محصولی را از غربی ها كپی می كنیم و در بازار عرضه می كنیم و این آسیب جدی در دراز مدت خودش را نشان می دهد؟

زنگی: واقعیت این است كه ما چند هزار «بازی» ثبت شده در كشور داریم، اقوام مختلف و فرهنگ های ما بازی های خاص خود را دارند. اما ایراد در این است كه «بازی» در جامعه غیررسمی است. رسمیت ندارد. مثلاً در همه خانه ها در گذشته مادر یا مادربزرگ اسباب بازی می بافت عروسكی درست می كرده یا بافتنی و چوب و این رسمیت نداشته است، مثل زیورآلات، سفال و فرش ما رسمی نبوده است و این به خاطر نوع تفكر ایرانی بوده كه كودك را همواره در حاشیه دیده است، این خطای بزرگ فرهنگی است كه از پیشینه تاریخی ما وجود داشته است. یك بار در یك نشستی در خانه هنرمندان به این نكته اشاره كردم و برای اساتید خیلی جالب بود زیرا موشكافی فرهنگی كرده بودم، گفتم شما نگارگری های ما را ببینید در آن غول، عجایب مخلوقات و همه چیز در آن داریم ولی كودك در آن نداریم. فرش ما را ببینید همه چیز هست ولی كودك نیست. در ادبیات ما روایت همه چیز هست غیر از كودك؛ یعنی كودك همیشه در فرهنگ ما مورد بی توجهی قرار گرفته و در حاشیه بوده است. مثلاً معماری ما را ببینید خیلی زیبا و جذاب است ولی اشل آن برای انسان بزرگ است و هیچ وقت به كودك توجه نشده است. این خطای بزرگ است. در قشر مرفه ما كودك بخشی از حرم سرا بوده یعنی بیرون نیاید آنجا بزرگ شود بعد بیرون بیاید. حتی در ضرب المثل های ما در ادبیات عامیانه ما می گویند بچه شدی؟ حتی به بچه می گوئیم مگر بچه ای؟! یعنی این موارد را تقبیح و رفتارهای كودكانه را شماتت می كردیم، حتی افراد از بزرگ سالان می خواسته بر رفتارهای خود حاشیه امن بگذارد رفتار كودكانه می كرده. مثلاً داریم كه ملانصرالدین و بهلول برای اینكه حرف بزنند در پوسته كودكی رفتند. برای اینكه بگویند این بچه است و كاری به او نداشته باشید. بچگی، با نامتعارف بودن و مجنون بودن یا دیوانگی هم تراز می شده است و این خطای بزرگ ماست كه باعث شده اسباب بازی همواره در كشور ما بوده ولی غیررسمی بوده است، هیچ وقت توجه ویژه به آن نشده و ما داریم آن فرهنگ گذشته را یدك می كشیم. وقتی خانواده های ما عروسك یا اسباب بازی انتخاب می كنند، اولاً كه هنوز مرسوم است بزرگ ترها تا حدود زیادی انتخاب و نظرشان را تحمیل می كنند. ثانیاً به عنوان یك مسئله جدی به آن نگاه نمی كنند و فكر می كنند برای سرگرمی بچه است و ما عموماً شاهد هستیم كه افراد در بزرگسالی حسرت بازی كردن در وجودشان همچنان وجود دارد.



بیات: بله درست است كه از در ایران از كودكان سوال پرسیده نمی شود كه چه اسباب بازیی دوست دارد، یا چطور برائت درست كنیم. اسباب بازی را درست كردیم ولی هیچ وقت در آن جلسه و تحقیق این نبود كه كودك چه می خواهد و چه دوست دارد؟! هیچ وقت بچه را وارد بازی نكردیم ولی در غرب و اروپا مرتب این كار را می كنند. یكی می گفت به سوئد رفته بودیم بچه هایی كه می خواهند به كلاس اول یا كودكستان بروند، یك گروه به خانه هایشان می روند، می بینند این دیوارها سیكلمه است. می گویند چرا سیكلمه است؟ می گویند برای اینكه ادوارد سیكلمه دوست دارد، می گویند ما بخشی از ورودی مدرسه را سیكلمه می كنیم. یا لیوان با طراح فلان كاراكتر دوست دارد، می گویند مشابه این را دارید تا برای مدرسه او ببریم؟! در كودكستان او خودش باید بیاید برای خودش چای بریزد مثل اینجا نیست! از رنگی كه او دوست دارد میزش را طراحی می كنند.
منبع خبر:
خبرگزاری مهر
   تاریخ: ۰۶:۱۰ - ۰۳/۱۲/۱۳۹۹   بازدید: ۱۴۹