دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
یکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳

چند قدم تا سالمندی
 
چند قدم تا سالمندی
"رسالت" به مناسبت روز جهانی سالمندان گزارش می دهد
چند قدم تا سالمندی

گروه اجتماعی- نادیا احمدی
یكی از واقعیت های انكارناپذیر جمعیت هر كشوری، سالمندی است. موضوعی كه ما نیز از آن بی نصیب نمانده ایم و منحنی رشد جمعیت سالمندی با سرعتی قابل ملاحظه، رو به رشد است. پیش بینی می شود در سال 1435 با رشد 33 درصدی جمعیت سالمندان، حدود یك سوم جمعیت كشور را این گروه تشكیل دهند. بنابراین در سال های آینده جمعیت بالایی از مردم ایران، نیازمند خدمات سالمندی هستند و در چنین وضعیتی، اگر به چالش ها و مشكلات دوران پیرسالی و بازنشستگی توجهی نشود و برای مدیریت و برنامه ریزی اصولی در این حوزه اقدامی هدفمند و منسجم با مشاركت تمامی دستگاه ها و نهادها صورت نپذیرد، باید در انتظار افزایش هزینه های عمومی و فشار بر نظام تأمین اجتماعی بود. این در حالی است كه همین امروز هم سالمندان ما، به رغم آنكه تنها حدود 10 درصد از جمعیت را تشكیل می دهند، با چالش های عدیده ای دست به گریبان اند.
واضح است كه مشكلات و چالش های پدیده سالمندی و خاكستری شدن جمعیت از دید برنامه ریزان و سیاست گذاران كشور پنهان مانده و برای آینده جمعیتی كه به سن سالخوردگی می رسند برنامه های جامع و مشخصی تدوین نشده است. مطابق اظهارات «احمد دلبری»، رئیس مركز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، «اكنون با عقب ماندگی 50 ساله در برنامه های سالمندی كشور مواجهیم و با وجود اینكه 18 سال از نوشتن سند ملی سالمندی می گذرد و در شرایطی كه دو سال قبل این سند رونمایی شده، برنامه اقدام برای این سند و تقسیم كار ملی نوشته نشده است.»
روشن است كه در نظام برنامه ریزی ما ، حساسیتی درخصوص سالمندان وجود ندارد. این در حالی است كه با توجه به افزایش امید به زندگی و رشد روز افزون جمعیت سالمند لازم است شورای عالی سالمندان به عنوان مرجعی كه برای این قشر تصمیم گیری و سیاست گذاری می كند با آسیب شناسی و تحلیل و ارزیابی برنامه ها و سیاست های اجرا شده در سال های اخیر، گزارش كاملی از وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سالمندان در اختیار متولیان و مسئولان امر قرار دهد تا مطالبات و نیازهای اساسی سالمندان در نظام برنامه ریزی كشور لحاظ شود.
«محمد حسینی»، كارشناس رفاه اجتماعی در این باره مطرح می كند: « آنچه درخصوص سالمندی دارای اهمیت بوده، مسئله سلامت است. همچنین تمكن مالی آنها از اهمیت بالایی برخوردار است و این موضوع از طریق نظام های بیمه ای باید دیده شود. درخصوص حمایت های اجتماعی از سالمندان باید توجه شود كه صرفا قوانینی در این حوزه تصویب شود كه پشتوانه مالی داشته باشد، به این مفهوم كه ابتدا منابع مالی جهت حمایت ها مشخص و سپس قوانین وضع شود. چرا كه در غیر این صورت حمایت ها معنایی نداشته و قابلیت اجرایی نیز ندارند.»
در این میان، مهم ترین مسئله، تأمین رفاه، به زیستن و امنیت مالی است، زیرا همه سالمندان تحت پوشش مستمری بازنشستگی قرار ندارند. از طرف دیگر، چشم اندازهای اشتغال برای سالمندان محدود است. دسترسی به خدمات مراقبت از سلامت مناسب، یكی دیگر از مسائلی است كه دولت ها باید برای حل آن اقدام كنند. همچنین به موازات كاهش بُعد خانوار و رشد خانواده های هسته ای، پوشش تأمین اجتماعی افراد سالمند تحت تأثیر قرار گرفته است، به همین دلیل نگرانی های فزاینده ای در خصوص تضمین تأمین اجتماعی، رفاه افراد سالمند، ارتقای سلامت و فعالیت های آنان در دوران سالمندی وجود دارد. از این رو، با افزایش تعداد سالمندان، طولانی شدن عمر و سپری شدن بخش چشمگیری از زندگی افراد در دوران سوم و چهارم زندگی، مسئله به زیستن سالمندان به چالشی در عرصه سیاست‏گذاری و موضوع مهم پژوهشی در دنیای آكادمیك تبدیل شده است.
طبق شاخص جهانی دیده بان سالمندی كه عمدتا كیفیت زندگی این قشر را تحلیل می كند، میزان به زیستن سالمندان ما نسبت به متوسط جهانی كمتر است و رتبه 64 را در بین 97 كشور جهان به خود اختصاص داده ایم. بنابراین لازم است، ابعاد امنیت مالی مانند توسعه پوشش همگانـی حقوق بازنشستگی و كاهش فقر و همچنین بُعد قابلیت و توانمندی مانند فراهم كردن شرایط خود اشتغالی سالمندان و آموزش های مادام العمر و مخصوص سالمندان در اولویت های سیاست گذاری قرار گیرد. همچنین نیـاز است به سالمندان آسیب پذیر كشور بسته های حمایتی و رفاهی خاص ارائه شود.
فقر در جامعه سالمندی دو برابر سایر رده های سنی
شاخص دیده بان سالمندی بر اساس چهار بُعد كلیدی؛ پوشش مهم ترین بخش های رفاهی، تجربیات و فرصت های سالمندان را اندازه گیری
می كند. این ابعاد شامل «امنیت درآمدی»، «وضعیت سلامت»، «قابلیت و توانمندی» و «مناسب سازی جوامع و محیط» است. در بُعد امنیت درآمدی، مؤلفه های «میزان پوشش مستمری بازنشستگی»، «خط فقر» و «رفاه نسبی» سنجیده و اندازه گیری می شود و این درحالی است كه «فقر در جامعه سالمندی دو برابر سایر رده های سنی است» این خبر را «احمد دلبری»، رئیس مركز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی اعلام كرده و گفته است: «این میزان فقر در زنان سالمند 40 درصد است. همچنین 37 درصد از سالمندان آسیب پذیر از فقر رنج می برند.»
25 درصد سالمندان 60 سال به بالا در فقر درآمدی نسبی زندگی می كنند. سالمندان استان های سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، هرمزگان، خراسان شمالی و ایلام بیشتر در معرض فقر قرار دارند. در مقابل، كمترین میزان فقر درآمدی در سالمندان استان های قم، سمنان، تهران و البرز قابل مشاهده است.
مطابق آمارها از میان 9 میلیون و 300 هزار نفر جمعیت سالمند، میزان پوشش مستمری بازنشستگی سالمندان 60 ساله و بالاتر 45 درصد است و در واقع كمتر از نیمی از سالمندان ما از پوشش مستمری بازنشستگی برخوردارند. همچنین بالغ بر 60 درصد
سالمندان استان های تهران، سمنان و یزد از پوشش مستمری بازنشستگی برخوردارند، درصورتی كه میزان پوشش سالمندان در استان های هرمزگان، كردستان، خراسان جنوبی، آذربایجان غربی، خراسان شمالی و سیستان و بلوچستان به كمتر از30 درصد می رسد.
این موارد حاكی از آن است كه كیفیت زندگی در دوره سالمندی پایین است. دوره ای كه فرد بازنشسته می شود و به لحاظ شغلی فراغت پیدا می كند و در عین حال می تواند همچنان به جامعه خدمات ارائه دهد. تصور عمومی ما این است كه سالمند صرفا خدمت می گیرد و عملا این گروه را منفعل در نظر می گیریم. این در حالی است كه كشورهای توسعه یافته سالمندان را افرادی فعال در نظر می گیرند كه این گروه همچنان می تواند به جامعه خدمت كند. البته خدمتی كه صرفا از نوع فعالیت شغلی نیست و به شكل اجتماعی است. چنان كه خود سالمندان با یكدیگر انجمن هایی را تشكیل می دهند یا در نهادهای مدنی به كسانی كه نیازمند تجارب و خدمات آنها هستند، كمك می كنند. این نوع فعالیت ها تا حد زیادی به سالمندان كمك می كند كه احساس مفید بودن كنند و از این طریق قوای روحی و روانی آنها بازسازی می شود. اما متأسفانه در كشور ما به این دلیل كه حقوقی كه بازنشستگان می گیرند كفاف زندگی شان را نمی دهد، نهایتا بسیاری از بازنشستگان وارد بازار كار می شوند و به صورت غیر اداری كسب درآمد می كنند، مثلا به كار در تاكسی تلفنی یا دستفروشی روی می آورند. این كارها مغایر با توان جسمی سالمندان است، آنها را عذاب می دهد و در عین حال شاید احساس مفید بودن نكنند. هر گروه سنی نیازهای خود را دارد شاید اگر بازنشستگان در كنار گروه های سنی دیگر باشند، نتوانند هم زبانی و هم فهمی پیدا كنند. اما اگر بازنشستگان با یكدیگر فعالیت های اجتماعی انجام دهند، این فعالیت ها احساس مفید بودن را در آنها ایجاد و یا تقویت می كند. از سوی دیگر، موضوع بازنشستگی در سنین پایین نیز همواره انتقاداتی را به همراه داشته است، چرا كه افراد خیلی زود از چرخه فعالیت شغلی كنار می روند
و به همان نسبت تعاملات اجتماعی و حس مفید بودن در آنها تقلیل می یابد.
دكتر «حسن حسینی»، در قامت جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بر این باور است كه «فضاهای كاری ما به قدری شكننده است كه برخی افراد ترجیح می دهند از فضای كاری خود دور شوند و نفس راحتی بكشند یا ترجیح می دهند كه برای خود و با سرمایه خود كار كنند تا در فضای كاری و دولتی ادامه فعالیت دهند درحالی كه در كشورهایی مانند فرانسه یا كشورهای اسكاندیناوی، روند سالمندی و سن بازنشستگی از 67 سال به بالاست. انگیزه ای كه دولت ها برای این افراد رقم می زنند و آنان را مؤثر در تشكیلات و تصمیمات كشور می دانند، باعث می شود كه در حوزه های كاری خود بمانند و احساس رضایت و كارآمدی داشته باشند درحالی كه در كشور ما بالعكس به خاطر مشكلات معیشتی، استرس و نداشتن استاندارد های رفاهی در زمینه های مختلف، احساس مؤثر نبودن حتی در سنین میانسالی اتفاق می افتد و افراد فكر می كنند تحمل فضا را ندارند و از محیط كار بیرون می آیند. در سنین سالمندی هم اغلب به این فكر می كنند دیگر از ما گذشته و منتظر مرگ می شوند. این به آن معناست كه اگر ساختار تشكیلاتی و تصمیمات لازم در این راستا نباشد با مشكل مواجه می شویم.»
زنانه شدن سالمندی
بر اساس پیش بینی های سازمان ملل، سهم جمعیت 60ساله و بالاتر كشور ما در سال 1430 به حدود 31درصد افزایش می یابد و سال 1435 با رشد 33 درصدی جمعیت سالمندان روبه رو می شویم. یكی از مهم ترین شاخص های جمعیتی كه به تركیب جنسیتی جمعیت سالمند توجه دارد، شاخص نسبت جنسی سالمندی است. این شاخص نشانگر توزیع جمعیت زنان سالمند نسبت به مردان سالمند است. مقدار این شاخص در ایران نشان می دهد كه در سال 1335 به ازای 100 زن سالمند (65سال و بالاتر)، 111 مرد سالمند در جمعیت كشور وجود داشته است. مقدار این شاخص در سال 1390 به این صورت است كه به ازای 100 زن سالمند حدود 99 مرد سالمند در كشور بوده است. می توان گفت كه نشانه هایی از زنانه شدن سالمندی در ایران در حال بروز است؛ الگویی كه در بسیاری از كشورهای توسعه یافته به وقوع پیوسته است.
با این حال رئیس مركز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، نسبت به زنانه شدن پدیده سالمندی، به علت فقر، مسائل معیشتی و آسیب پذیری زنان و مشكلات روحی و روانی آنان ابراز نگرانی می كند. به گفته «احمد دلبری»، حدود
30 درصد سالمندان كشور همسر خود را از دست داده اند و زنان سالمند به دلیل مسائل اجتماعی، فرهنگی و قومی اجازه فكر كردن به ازدواج مجدد را ندارند. این درحالی است كه مردان با مرگ همسرانشان شانس بیشتری برای ازدواج مجدد دارند كه این امر در زنان كمتر اتفاق می افتد.
به هر روی، مصائبی كه زنان و مردان سالمند با آن دست به گریبان اند، نشان دهنده این واقعیت تلخ است كه جامعه ما برای زیست سالخوردگان مهیا نیست، اما بی توجهی به این قشر می تواند جهانی غیرانسانی و بی رحم را پدیدار كند كه به تدریج ارزش های معنوی در آن ضعیف می شود و این خطر همه نسل ها را تهدید می كند. نادیده گرفتن سالخوردگان به عنوان سرمایه های انسانی و اجتماعی، آینده ای مخوف و پر از بیم و مشكلات را برای ما رقم می زند. جامعه شناسان بر این باورند كه سالمندی پایان راه نیست و پرداختن به نیازهای این قشر، مستلزم برنامه ریزی كلان، نظارت و اجرا است و چنانچه برنامه ریزی درستی انجام ندهیم به معضلی حل نشدنی تبدیل می شود.
آنها تأكید می كنند براینكه «آمادگی برای دوره سالمندی جمعیت چندان دشوار نیست؛ چرا كه پدیده های جمعیتی قاعده مند هستند. بحران، زمانی اتفاق می افتد كه از قبل مشكلات را پیش بینی نكرده باشیم یا دست روی دست گذاشته باشیم. با این حال سرمایه گذاری و برنامه ریزی برای دوران سالمندی پیچیده تر از دوران كودكی است؛ چرا كه هزینه های سالمندی بیشتر است. باید از تجربه كشورهای مختلف متناسب با گروه های سنی استفاده كنیم و «مدیریت مورچه ای» داشته باشیم؛ به این معنی كه برای هر كدام از فصل ها و دوره های جمعیتی، پیش بینی كنیم و با برنامه پیش برویم.»
25 درصد سالمندان فاقد بیمه اند
فقدان برنامه مشخص و مدون برای دوران سالمندی سبب شده تا اغلب سالخوردگان برای سپری كردن این دوران با كمبود های اساسی مواجه باشند و در حالی كه تعداد سالمندان كشورمان به 9 میلیون و 300 هزار نفر رسیده، فقط 23نفر متخصص طب سالمندی داریم. در شرایطی كه طبق استاندارد های جهانی برای رسیدگی به سلامت این گروه سنی باید 2 هزار متخصص طب سالمندی داشته باشیم. با توجه به این كه سالمندان عمده ترین مصرف كنندگان دارو بوده و درصد قابل توجهی از تخت های بیمارستانی را به خود اختصاص می دهند، یكی از مهمترین كمبودهای آنها، چالش تأمین منابع مالی در حوزه سلامت است. در واقع نقص سیاست های بیمه پایه برای پوشش هزینه های خدمات ضروری مراقبت سالمندی، بهره مندی از خدمات خاص این دوره را به یك چالش برای سالمندان تبدیل كرده است. گزارش مجلس در مورد وضعیت اقتصادی سالمندان نشان داده كه 25 درصد سالمندان بیمه ندارند و بیمه پایه، تمامی خدمات مورد نیاز آنها را پوشش نمی دهد و همین موضوع منجر به این شده كه دسترسی سالمندان به خدمات سلامت محدود شود.
براساس توصیه های سازمان جهانی بهداشت، نظام تأمین مالی سلامت ملی برای دسترسی به خدمات سالمندان در زمان نیاز و محافظت در برابر مواجهه با هزینه های كمرشكن سلامت با حذف یا كاهش پرداخت از جیب ضروری است. در این راستا، اقدامات برخی كشورها و توصیه های سازمان جهانی بهداشت برای برنامه ریزی های حوزه سالمندان قابل استفاده است.
«عرفانه دوخایی»، كارشناس بیمه سلامت در این زمینه به «ایرنا» می گوید: «كشورهای اروپایی مثل سوئیس، دانمارك، اتریش، فنلاند و انگلیس در حوزه سالمندی بسیار پیش رو هستند. در این رتبه بندی، شیلی و بولیوی از روسیه و ایتالیا بهتر هستند و ایران در درجه بندی كشورها از نظر موضوع سالمندی از میان 98 كشور جهان در رتبه 75 قرار گرفته است. در كشورهای پیشرفته موضوع سالمندان تقریبا به ثبات رسیده و در این كشورها بیمه مراقبتی از سالمندان وجود دارد و برای این نوع بیمه از زمان جوانی برنامه ریزی شده است. در واقع پولی برای زمان سالمندی به نام بیمه مراقبتی پس انداز می شود، در حالی كه در كشورهای توسعه نیافته و كمتر توسعه یافته، هزینه های مراقبت از سالمندان زیاد است و باید در این زمینه به دنبال راه حل های ابتكاری بود. كشورهای اسكاندیناوی مانند سوئد، نروژ، فنلاند و دانمارك به دلیل سیاست ها و استاندارد های بالای حمایت از خانواده و سطح رفاه مطلوب، مشهور هستند. سیاست دولت سوئد این است كه سالمندان در این كشور بتوانند به شكل مستقل و بدون نیاز به كمك دیگران زندگی مطلوبی داشته باشند. در این زمینه خدمات اجتماعی برای سالمندان در سه سطح مختلف در نظر گرفته شده است. سطح اول این كه دولت سوئد و پارلمان این كشور، اهداف سیاست های اجتماعی سالمندان را از طریق ارائه قوانین و تعیین بودجه لازم معین می كند. سطح دوم این كه انجمن های محلی وظیفه تهیه و تدارك مراقبت های بهداشتی و دارویی و همچنین ارائه خدمات نگهداری سالمندان را بر عهده دارند. سطح سوم هم این كه 290 واحد فعال در شهرداری ها وظیفه ارائه خدمات مراقبتی، بهداشتی، پرستاری، حمل و نقل، مسكن و موارد دیگر را بر عهده دارند. بر اساس آمارها، 87 درصد از سالمندان در سوئد در شرایط و منازل استاندارد زندگی می كنند و از مستمری مبتنی بر حق بیمه، مستمری تضمینی، مستمری مبتنی بر درآمد و طرح بیمه های تكمیلی برخوردار هستند. دولت نروژ نیز مانند سایر كشورهای اسكاندیناوی از جمله دولت های ناظر بر رفاه عمومی محسوب می شود. دولت های محلی و مركزی مسئول نظارت بر مدارس، بیمارستان ها، مستمری بازنشستگان و خدمات اجتماعی هستند. خدمات رفاهی برای خانواده شامل خدمات درمانی، پرداخت به بیماران و ناتوانان، پرداخت مستمری و بیمه بازماندگان است. در دانمارك هم، خدمات اجتماعی و سیاست های مربوط به خانواده برای تمام شهروندان فراهم است و بخش عمومی وظیفه دارد تا خدمات با كیفیت مطلوب را به شهروندان ارائه كند. در این میان سالمندان، كسانی كه ناتوانی جسمی دارند و كودكان و بیماران بیشتر مورد توجه قرار دارند.»
سالمندانی بدون حمایت اجتماعی و خانوادگی
طبق مطالعاتی كه «صالح قاسمی»، پژوهشگر تحولات جمعیت انجام داده، یك فرد سالمند 4 تا 4.5 برابر یك جوان هزینه درمان دارد، «وقتی یك سوم جمعیت كشور سالمند باشند و به همان نسبت برنامه ریزی و سیاست گذاری صورت نگیرد، فشار بر شبكه بهداشت و درمان به شكل قابل توجه ای افزایش پیدا می كند و در حوزه اجتماعی اتفاقات پیچیده ای خواهد افتاد.»
با توجه به اینكه ساختار حمایت اجتماعی و به طور مشخص تأمین اجتماعی تضعیف شده و فشار به روی آن زیاد است، پیش بینی ها حكایت از آن دارد كه كشور ما، با تعداد زیادی از سالمندان روبه رو خواهد بود كه نمی توانند تحت حمایت بیمه ها و سازمان های حمایتی اجتماعی مثل تأمین اجتماعی قرار بگیرند، زیرا این سازمان ها حتی در زمان حاضر جزء بدهكارترین سازمان ها هستند و تا دو دهه آینده اگر ورشكست نشوند به شدت تضعیف خواهند شد! در همین راستا «صالح قاسمی» هشدار می دهد كه «ما در آینده نسلی از سالمندان را خواهیم داشت كه نه حمایت اجتماعی دارند و نه حمایت خانوادگی(!) به این ترتیب فكر می كنیم كه یكی از پیامدهای جدی كه باید از الان در حوزه پدیده های اجتماعی به آن فكر شود، موضوع سالمندان سرراهی است! «سالمندان سرِراهی» پدیده عجیب و مهمی است كه می تواند تأثیرات بسیار زیادی بر ساختار ارزشی كشور بگذارد؛ به جای «فرزندان سرِراهی» كه سال ها قبل بعضا شاهد آن بودیم، طی سال های آینده و حداكثر از دهه آینده با این پدیده روبه رو خواهیم بود؛ یعنی سالمندانی كه حمایت خانوادگی و اجتماعی ندارند و از طرف بستگان باقی مانده شان رها و طرد می شوند! بنابراین باید همه نهادهایی را كه در رابطه با سیاست های جمعیتی كشور مسئول هستند، پاسخگو كنیم و با مطالبه جدی و همگانی آنها را مجبور كنیم كه به وظایف خودشان عمل كنند.»
با این وجود، هنوز درباره بسیاری از مباحث سالخوردگی جمعیت، آگاهی و شناخت قطعی و یقینی وجود ندارد، برهمین اساس ضرورت دارد سالخوردگی جمعیت به طور جدی تری مورد توجه قرار گیرد تا شناخت دقیق تر وجامع تری به دست آید.

منبع خبر:
روزنامه رسالت
   تاریخ: ۲۲:۰۳ - ۰۸/۰۷/۱۴۰۱   بازدید: ۱۳۱