دریافت اطلاعات ...
 
روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳

صدای ما را برسانید كه خانه خراب شدیم/درد بیشتر زنان زلزله زده...
 
«صدای ما را برسانید كه خانه خراب شدیم، دیگر هیچ چیز درست نخواهد شد، هرچه داشتیم از بین رفت...». آدم هایی كه تا همین چند روز پیش آشیانه ای داشتند، حالا شب های خود را در این سرمای زمستانی و بیرون از خانه صبح می كنند.
«صدای ما را برسانید كه خانه خراب شدیم، دیگر هیچ چیز درست نخواهد شد، هرچه داشتیم از بین رفت...». آدم هایی كه تا همین چند روز پیش آشیانه ای داشتند، حالا شب های خود را در این سرمای زمستانی و بیرون از خانه صبح می كنند.

صدای ما را برسانید كه خانه خراب شدیم/درد بیشتر زنان زلزله زده...
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، یكی كودك سرطانی دارد، دیگری زنی باردار است و خانواده ای با نوزاد چندماهه اش، همه را لرزشی شبانگاه آواره كوچه و خیابان كرد. آشیانه هایی كه روزی محل آرامش این خانواده ها بود، دیگر تصور حضور در آن برای این زلزله زدگان مملو از ترس خواهد بود. حالا هركدام از آنها در ابهامی تلخ از آینده به سر می برند و اندوه خانه هایی با تخریب جدی در دلشان سنگینی می كند؛ خانه هایی كه مشخص نیست چه زمان بازسازی خواهد شد تا جنب وجوش دوباره شهر رنگ زندگی به آنها ببخشد.

شهرستان «خوی» در هشتم بهمن ماه با زلزله ای 5.9 ریشتری مردم را سرگردان بیرون از خانه كرد و با گذشت بیش از دو هفته همچنان این آدم ها آواره كوچه و خیابان هستند. عده ای از خانواده ها در چادرهای دولتی و كمپ های هلال احمر با سرما دست وپنجه نرم می كنند اما عده ای دیگر همین سهم اندك بعد از آوارگی هم نداشتند و شب های خود را به دلیل ویرانی خانه و ترس تخریب دوباره بدون چادر در خودروهای شخصی روز می كنند. در كنار آن چادرهای دولتی یا مسافرتی در برخی خیابان ها یا چراغ های خاموش شب هنگام و پنجره های نیمه باز بیشتر خانه ها، گواه آن است كه اغلب آدم ها خانه یا همان مكان امنشان را از ترس لرزش و تخریبی دوباره تا زمان نامعلومی ترك كردند و رفتند.

ترك های عمیق زلزله بر قلب بخشی از آذربایجان

باران، هر چند دقیقه یك بار شیشه های این مینی بوس را مرطوب و هرازگاهی بارش برف این مسیر كوهستانی را سفیدتر از قبل می كند. از «خوی»، این شهر كوچك كه حالا غرق سكوت شده عبور می كنیم، در راه كمتر مغازه ای باز مانده و جز تعداد اندكی ماشین در خیابان، رفت وآمد خاصی به چشم نمی خورد. نمای كلی ساختمان ها نشانی از زلزله ندارد اما از جلو كه نگاه می كنی، ترك های عمیق و نیمه عمیق روی آنها هویدا می شود.

حتی بخش زیادی از نمای ساختمان ها با لرزه های هفته قبل كامل از بین رفته و حالا جز تكه های سنگ كنده شده و به زمین افتاده چیزی باقی نمانده. ترك هایی كه داخل بیشتر خانه ها را ناایمن كرده و مردم چاره ای جز چادرنشینی و فرار از خانه خود پیدا نكردند. حالا روستاهای زلزله زده را یكی پس از دیگری پشت سر می گذاریم اما سرمای جانكاه بیشتر این جاده ها را ناایمن كرده و یخ زدگی زمین احتمال سرخوردن ماشین را بیشتر كرده است.

همراه تیمی از مؤسسه مهر شمس آفرید، خیریه فعال در ارومیه و با محافظت «ارتش» اقلام موردنیاز برای زلزله زدگان را به سمت مناطق آسیب دیده می بریم. از كنار روستای شبانلو، امام كندی، فیرورق و چند جای دیگر كه عبور می كنیم، آدم های زلزله زده به امید حمایت یا امدادی جلوی ماشین های در حال گذر می آیند و كنار هم جمع می شوند. سرمای هوا صورت اغلب این منتظران كمك را سرخ كرده، با همان گونه های یخ زده آن قدر به ماشین های در حال تردد خیره می شوند تا كم كم از دیدشان ناپدید شود.

در مسیر، چادرهای سفید هلال احمر و سبز ارتش یكی یكی به چشم می خورد، در كنارش خانه ها یا ساختمان هایی كه حداقل بخشی از دیوار آنها ریخته و ترك های عمیق در جان آشیانه این آدم ها به جا مانده است، وجود دارد. كنشگر همراه ما به یكی از دیوارهای آجری كه زلزله بخشی از آن را نابود كرده اشاره می كند و می گوید: «این تخریب ها را ببینید، متأسفانه گزارش درستی وجود ندارد، یا می گویند كه به طوركل همه چیز نابود شده یا می گویند خسارت خاصی وارد نشده.البته چون 13 مهر، 28 دی و هشت بهمن این مردم شاهد زلزله بودند و در این مدت حدود 600 پس لرزه آمده، بخش زیادی از مردم منطقه را ترك كردند و رفتند». مینی بوس كمی كه جلوتر می رود، راننده به ماشین حمل اقلام كه همراه آن هستیم، اشاره می كند كه «از حالا تا مقصد به دلیل امكان راهزن هیچ توقفی نخواهیم داشت». حالا برف های سفید و درشت پشت هم روی شیشه های ماشین می نشیند و بعد از چند ثانیه به قطره های آب تبدیل می شود، هرچه به این كوه های سفیدپوش نزدیك تر می شویم كاهش دما، سرمای بیشتری به جان ما می اندازد.

به سمت روستای قوردریك سفلی، جایی در نزدیكی مرز تركیه كه در دل كوه های سفیدپوش قرار دارد، نزدیك می شویم. با ورود ما اهالی از چادرهای خود بیرون می آیند و دور ما جمع می شوند اما به دلیل برف زیاد ماشین در كنار پرتگاهی سر می خورد و همین آدم های زلزله زده كه برای یاری به آنها آمده بودیم، كمك می كنند و ماشین را نجات می دهند. بیشتر خانواده ها در این سرمای كوهستانی قید در خانه ماندن را زده اند و از ترس تخریب دوباره خانه های ناایمن خود چند روزی است كه در چادر زندگی می كنند.

طبق گفته های دهیار روستا «خسارت ها بین 20 تا 80 درصد است، خانه های خشتی و گلی كلا آسیب دیده اند و قابل نشیمن نیستند؛ یعنی آنها كه ریزش زیادی هم نداشته باز خطر دارد؛ چون با كوچك ترین لرزشی كامل می ریزد. چند روز اول اصلا هیچ كمكی از طرف دولت نداشتیم و مشكل كمبود چادر داشتیم، برای همین مردم در ماشین ها می خوابیدند.

بعد از سه روز كمك مردمی رسید و از هلال احمر چادر گرفتیم كه آن هم نسبت به نیاز روستا كم بود. الان هم به دلیل سرما ما به وسایل گرمایشی نیاز داریم. چون شرایط بحرانی شده، مثلا نانی كه 10 هزار تومان می خریدیم را الان باید 100 هزار تومان بخریم كه اینجا جزء محروم ترین روستاهای شهرستان است و اگر موجودی كل روستا را بگیرید، سر جمع 200 میلیون هم نمی شود، یعنی باید از 300 هزار تومان یارانه ما 100 تومانش را برای نان می دادیم. از جهاد هم كه آمدند، جایگاه دام های ما را دیدند، گفتند همه آنها باید بازسازی شود. ای كاش تا نوسازی خانه ها برای ما اسكان موقتی در نظر بگیرند».

سرمایی آزاردهنده برای آدم های زلزله زده در چادر

اینجا همه اهالی به زبان تركی صحبت می كنند ولی به محض حضور ما در جمع، دیگر جملات را به فارسی ادا می كنند. كنار چادر كوچكی كه از ترس سرما روی آن را مشما پوشانده اند می رویم، زنی میانسال با پیراهنی بلند بر تن از آن بیرون می آید، لباس بافتی قهوه ای رنگ روی دیگر لباس های خود پوشیده و خط و خطوط روی صورتش به دلیل سرمای زیاد به رنگ سرخ درآمده، از او در مورد وضعیت این روزهایش می پرسیم كه جملاتی را به زبان تركی پشت هم بیان می كند.

پسر این زن میانسال، جملات را یكی یكی برای ما ترجمه می كند كه: «ما الان چند روز است كه در این چادر زندگی می كنیم، خانه كامل ترك برداشته، حمام كه چند روز است نرفتیم و وضع گرمایشی ما خیلی خراب است، حالا چند روزی است كه برای ما چیزهایی آوردند، مثلا دو تا پتو دادند، یعنی برای یك خانواده دو نفری دو پتو، اگر پنج نفر باشی هم دو تا پتو می دهند، دو نفر هم باشی باز همان دو تا را می دهند... بخاری برقی هم كم دادند. الان وضع همه همین طور است. چون سرد است و وسیله گرمایشی كم است، الان بعضی از اهالی با ترس در خانه ماندند».

این مادر چند جمله دیگر می گوید كه همان موقع پسرش دوباره آنها را ترجمه می كند، از لحظه ای كه زلزله آخر آمده و همه مجبور شدند از خانه بیرون بیایند می گوید كه «شب بود كه همه جا شروع به لرزش كرد، تمام برق های روستا قطع شد و دیگر راه ارتباطی نداشتیم تا با جایی تماس بگیریم اما خدارا شكر كسی مصدوم نشد...».

یكی دیگر از اهالی جلو می آید، مرد جوانی كه همراه خانواده چندروزی است با دو كودك یك ساله و 10ساله در چادر زندگی می كند، از شرایط این روزهای خود می گوید: «اینجا خیلی سرد است و برای بچه های من واقعا سخت بود، برای همین آنها را به جای امنی در روستای دیگر فرستادم و خودم ماندم و همسرم كه او هم پا به ماه است».

عادت ماهیانه های پردرد زنان در چادر

كمی آن طرف تر چند زن میانسال و جوان كنار هم ایستادند و به شلوغی این خیابان خاكی كه به خاطر حضور ما شكل گرفته نگاه می كنند، هركدام از شر سرما پتو یا لباس گرمی دور خود پیچیده اند، وارد جمع شان می شوم و از شرایط عادت ماهیانه های این چند روزشان می پرسم، یكی خجالت می كشد و به گوشه ای دیگر می رود اما بقیه شروع به حرف زدن می كنند «خیلی سخت است، الان پا و كمرم درد می كند، لباس هایم خانه مانده و نوار بهداشتی هم نداریم، برای همین مجبوریم از پارچه استفاده كنیم». دختر جوانی اضافه می كند «می ترسیم برویم خانه و وسیله ای برداریم، چون امروز هم دوباره زلزله آمد، می ترسیم...، الان با این وضعیت چند روزی هم می شود كه حمام نرفتیم و بیرون دستشویی می رویم، خیلی سخت است. این طوری مریض می شویم، خیلی از زنان دیگر هم شبیه به ما هستند».

زن دیگری به آرامی بین دیگر صحبت ها می گوید: «با این سرما هیچ كار نمی توان كرد...». یكی دیگر از مادران این جمع از نبود پوشك بچه و نوار بهداشتی برای خودش می گوید كه «بیشتر كسانی كه كمك می كنند، به این چیزها بها نمی دهند و ما واقعا سر این چیزهای زنانه مشكل داریم، حتی كاش به جای بخاری نفتی به ما بخاری برقی بدهند؛ چون ما را مسموم می كند و خیلی چادر بوی بنزین می گیرد. كلا در روستا یك بقالی داریم كه آن هم این روزها جنس خاصی ندارد تا خرید كنیم...».

با وجود آوارگی چندروزه این اهالی آن هم در سرمای كوهستانی كه چاره ای جز تحمل آن را ندارند، پیرزنی جلو می آید و دستان ما را در دست خود نگه می دارد، به زبان تركی می پرسد، سردت نیست دخترم؟ و بین لباس زمستانی خود دستان ما را گرم می كند...

به ما چادر ندادند

وارد خانه ای محقر و كاه گلی می شویم كه زلزله دیوار و ستون های آن را ناایمن كرده، بخشی از دیوار ریخته و كنار دیگر دیوارها چوبی بزرگ گذاشتند تا نریزد اما بخشی از دیوارها كج شده و درحال فروریختن است. پیرمردی كه صاحب خانه است، با زبان تركی از خرابی خانه حرف می زند و همسرش می گوید: « ما در چادر زندگی می كنیم، چادر كنار حسینیه است، دیوار كامل ریخته، گوسفندهایی كه داخل طویله داشتیم هم همان جا مانده، طویله خراب شده ولی جایی نداریم آنها را نگه داریم... الان امداد برای ما غذا می فرستد و مشكلی نداریم اما سه روز اول سختی كشیدیم و چادر هم نداشتیم، الان هم در بیشتر چادرها چند خانواده باهم زندگی می كنند و باید چادر بیشتری به ما برسد، البته امروز بهشان گفتیم، احتمالا بازهم چادر برسد».

وارد یكی از چادرهای هلال احمر می شویم، چند زن كنار هم نشسته اند، وسط چادر چراغ نفتی گذاشته اند و روی آن قوری چای درحال دم كشیدن است، یكی از پیرزن ها به زبان تركی گلایه ای می كند و همراه ما آن را ترجمه می كند: «به ما چادر ندادند، می گویند نداریم، خانه من كامل خراب شده و مجبورم در خانه دخترم بمانم... چند روز است حمام نرفته ام و به دلیل كثیفی دیگر حالم از خودم به هم می خورد... الان هیچ چیزی ندارم، هیچ چیز.

حتی چیزی برای خوردن ندارم و اگر بقیه چیزی بخورند، در كنارشان من هم كمی می خورم... وقتی زلزله آمد، در خانه تنها بودم، دیوار ریخت و نمی توانستم بیرون بیایم، بعد از اینكه زلزله تمام شد، در را با زحمت باز كردم و خودم را به بیرون رساندم... الان مشكل قلب و فشار خون دارم و این روزها خیلی سخت است، احساس مرگ می كنم». حالا چندجمله ای به زبان تركی ادامه می دهد و قطره های اشك روی گونه های سفیدش را به آرامی پاك می كند، بعد با همان زبان قربان و صدقه ما می رود كه به اینجا آمدیم...

از چادر بیرون می آییم، یكی از مردهای میانسال روستا جلو می آید و شرحی از شرایط اهالی روستا می دهد: «خانه ها را می بینید؟ همه تخریب شده، كامل فرونریخته اما همه ترك های عمیق برداشته. خانه های ما همه با چوب ساخته شده و اگر الان بروم در خانه بنشینم و زلزله دیگری بیاید فرو می ریزد. الان به ما چادر و پتو دادند. فقط برای پنج یا شش خانواده مانده كه گفتند به ما می رسانند.

كف زمین سرد است و به وسیله گرمایشی نیاز داریم، گاز كه نداریم و اگر نفت به روستا برسد، با بخاری نفتی یا چوب خودمان را گرم می كنیم... این چند روز هم از ذخایر پاییز برای غذا درست كردن استفاده كردیم، تا الان فقط چندتا بیسكویت، پتو، بخاری برقی و چادر دادند». یكی از زنان صحبت مرد را از سر می گیرد، دستانش را به هوا می برد و با زبان تركی ادامه می دهد: «از هر جهت ما روستای محرومی هستیم، زلزله كه آمد همه چیز می لرزید و خانه ترك خورد و همه چیز خراب شد...».

حالا همه اقلام به اهالی تحویل داده شده و باید كم كم از روستا خارج شویم، پیرزن و پیرمردی با زبان خاص خود شروع به تشكر می كنند، هركدام جمله ای می گویند و همراه ما اشاره می كند «دارند قربان صدقه ما می روند كه كمی برایشان نان و پتو آوردیم. جالب است، هیچ كدام از اقلامی كه آوردیم را كسی نگرفت، گفتند همه را در حسینیه روستا می بریم و براساس نیاز اهالی بینشان تقسیم می كنیم و این تعاملشان با هم بسیار عجیب بود، یعنی باوجود فقر شدیدی كه داشتند، هیچ كدام حریص نبودند كه اقلام بیشتری بگیرند...».

كمپ ولیعصر در خوی: ما آواره شدیم

اینجا فضای بزرگی از چادرهای هلال احمر كه كنار هم سوار شده است، در این تاریكی غروب جمعه هر چادر نوری روشن كرده. خانواده هایی كه بیشترشان برای شروع سال جدید امكان حضور در آشیانه خود را ندارند و حالا این چادرها خانه آنها شده. یكی نزدیك مراسم عقدش بوده و دیگری چندماهه باردار است و هركدام برنامه هایی داشتند كه حالا تحقق آن با مشكل نبود «آشیانه» همراه شده است.

اما با وجود درد ازبین رفتن خانه، آدم های بسیاری از خدمات رسانی دولت برای اسكان موقتی كه دارند، گلایه مند هستند. از كنار چادرها كه می گذریم، بیشتر زلزله زدگان جلو می آیند و درخواستی دارند، یكی از آنها مرد میانسالی است كه با صدای بلند به زبان تركی از نداشتن پتو گلایه می كند، بین حرف هایش می گوید از سرما به دخترانم گفتم خانه كسی بمانند، چون اینجا مریض می شوند. برای گرم شدن چادر من فقط یك پیك نیك دارم كه همین هم خطرناك است... من كارمند شهرداری هستم اما ببینید الان در چه شرایطی گیر افتاده ام.....

درد بیشتر زنان زلزله زده...

چند ردیف آن طرف تر، چادر خانواده ای با چند دختر جوان و نوجوان است، دختر بزرگ خانه كه قرار بوده هفته آینده مراسم عقدش برگزار شود، حالا نه جهاز چندانی برایش باقی مانده و نه خانه ای برای برگزاری مراسم دارد. این خانواده از روز اول زلزله در چادر زندگی می كند، مادر این دخترها كه زن جوانی است، از وضعیت بهداشت و عادت ماهیانه می گوید: «خیلی خیلی سخت، اصلا بهداشت اینجا خیلی پایین است، از همسرم خواستم تا برای ما نواربهداشتی تهیه كند اما همه جا بسته است و ما در شرایطی بدی ماندیم، اینجا هم چیزی بین ما توزیع نكردند».

زن دیگری كه در چادر روبه رویی اسكان دارد، جلو می آید و در بحث شركت می كند، می گوید: «الان دختر من هم عادت ماهیانه شده و اصلا حالش خوب نیست، مجبور است تحمل كند، از هیچ كجا نتوانستیم نوار بهداشتی تهیه كنیم، برای همین مجبور شدیم برویم خانه و از آنجا چند بسته بیاوریم، خانه ما خیلی تخریب شده و خطرناك است اما واقعا چاره دیگری نداشتیم. البته بیشتر ما به خاطر خجالت درخواستی از این مجموعه نكردیم ولی باید آنها خودشان بین ما توزیع را انجام می دادند».

می خواهم صدای ما را به جهانیان برسانید: خانه خراب شدیم

از كنار صف زلزله زدگان برای گرفتن آب جوش صبحانه می گذریم، اینجا كیسه های نان لواش روی هم سوار شده و بخار از قابلمه های بزرگ آب جوش در هوا پخش می شود. چند جوان كه تن اغلبشان لباس هلال احمر است، مشغول كار هستند. یكی از آنها می گوید: «وعده ای دوهزار و خرده ای غذا درست می كنیم، یعنی روزی چهارهزار و خرده ای كه بخشی را بیرون از اینجا و گاهی همه را همین جا پخت می كنیم».

از بین صف زلزله زدگان عبور می كنیم، اینجا چادرها كنار یكدیگر سوار شده و بیشتر زلزله زدگان ماشین های شخصی خود را كنار چادرشان در امنیت پارك كرده اند. زن جوانی بین حرف هایش تأكید دارد «ما زندگی بدی نداشتیم اما الان این وضعمان شده، خانه را از دست دادیم و بعید می دانم زندگی دیگر روی خوش به ما نشان دهد».

از بین همین چادرها مرد میانسال بیرون می آید، خانه اش را كامل از دست داده و تا همین چند روز پیش درحال آماده شدن برای مراسم عروسی دخترش بوده، می گوید: «خانه كامل تخریب شده و مجبور شدیم خانه را تخلیه كنیم. سقف و دیوارها كامل ریخته و تمام وسایلمان از بین رفته... اینجا وضعیت خوب است و به ما می رسند. ولی اصلا نتوانستیم از روز حادثه به خانه برگردیم.

شب بدی بود، وقتی زلزله آمد تمام برق ها قطع شد، ما همه ترسیده بودیم...». همسر این مرد با صدای ما از چادر بیرون می آید، كمی گوش می كند و در ادامه صحبت های همسرش می گوید: «از روزی كه این اتفاق افتاد همسرم نگذاشت برگردم خانه چیزی بردارم و خانه را ببینم، گفت اگر ببینی مریض می شوی، اینجا هم سخت است، برای این تعداد زلزله زده فقط سه تا چهارتا دستشویی وجود دارد، خیلی روزهای سختی را سپری می كنیم...».

چند چادر آن طرف تر مادر و كودكی كه مانند بقیه از زلزله زدگان خوی هستند، جلو می آیند، از مشكل بهداشتی می گویند كه باعث شده چندروزی از حمام استفاده نكنند و می گوید: «خانه ما طبقه چهارم است و به خاطر ناامنی ای كه دارد، اصلا نمی توانیم وارد آن شویم. وسط خانه یك ترك بزرگ برداشته، الان فقط دلم می خواهد در خانه خودم مثل قبل راحت زندگی كنم و هیچ چیز دیگر نمی خواهم... برای عید تدارك دیده بودیم كه وسیله جدید بخریم اما نشد، الان فقط آرامش می خواهم...».

در كنار چادرهای این فضای باز، وارد سوله ای می شویم كه آنجا هم مملو از چادر است؛ آدم هایی زلزله زده كه در افسوس خانه های ویران شده خود روز را شب می كنند. پیرزنی كه روسری كلفتی به صورت بسته، جلو می آید و با صدای بلند جملاتی می گوید. دیگر زلزله زدگان كنارش جمع می شوند و این زن سالخورده فریاد می زند: «می خواهم صدای ما را به جهانیان برسانید، اگر با هواپیما به این منطقه نگاه كنید هیچ مشكلی ندارد، ولی داخل همه خانه ها خراب شده و بعد از چند ماه بعید نیست همه بریزند. الان خانه من خراب شده، نشست كرده و دیگر قابل سكونت نیست. بیمه هم نیستم. یعنی خانه خراب شدیم و هیچ چیز دیگر قابل برگشت نیست...».

مرد میانسال دیگری كه بین دیگر افراد ایستاده، جلو می آید: «برای بازسازی به ما گفتند باید نامه ای بنویسیم و فرمانداری ببریم، ولی اصلا گوش ندادند. باید بیایند بررسی كنند چقدر آسیب دیده، ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. الان بیشتر مردم وضع خوب اقتصادی ندارند و همین خانه را داشتند... اینجا به ما خوب می رسند، اما تا كی باید اینجا باشیم؟».

زنان و مردان دیگر هم درباره وضعیت تخریب خانه هایشان شروع به حرف زدن می كنند و همهمه ای برپا می شود. مردی جلوتر از بقیه می آید و با صدای آرام تری می گوید: «دخترم من یك حرف دارم؛ اینكه توقع ما از دولت این است كه كمك های برادران ما را كه از شهرهای دیگر می رسد، به دست ما برسانند... به ما نمی دهند. مثلا دیشب كمك هایی را آوردند بین مردم پخش كنند كه نگذاشتند. می گویند باید انبار برود و بعد آنها را پخش كنند كه آن هم به ما نرسیده است». در لحظات پایانی حضور در این محیط هم زن و شوهری اذعان دارند تنها هلال احمر به داد ما رسید و از آنها تشكر می كنیم. نیروهای آنها دلسوزانه كمك حال ما بودند، اما دیگر مسئولان هیچ كاری نكردند.

پارك ملت: كسی سراغ ما نیامد

از دور چادرهای مسافرتی داخل پارك مشخص است. كنار بعضی از چادرها آتشی دود می كند و زلزله زدگان بین چادرهای یكدیگر در تردد هستند. از كنار كوچه های متروك گذر می كنیم، نمای ظاهری بیشتر خانه ها ترك برداشته و تكه هایی از آن روی زمین ریخته است. یكی از زلزله زدگان به نام وحید كه از كمپ ولیعصر ما را همراهی می كند، می گوید: «به این منطقه پارك ملت خوی می گویند. خانه مادرخانم من همین جاست، همین ساختمان تخریب شده كه دیگر امكان سكونت ندارد...».

به سمت چادرهای مسافرتی حركت می كنیم و تعدادشان هر لحظه بیشتر می شود. با ورود ما به این پارك، زلزله زدگان نزدیك می آیند. خانواده ای اینجا آتش روشن كرده، مادر خانواده كه زنی میانسال است و جواهراتی كه به دست و گردن دارد و از بین لباس های زمستانی اش مشخص است، نشان از سطح اقتصادی این خانواده دارد، مدام اشك می ریزد و آن را با گوشه روسری پاك می كند و زیر لب می گوید: «چه بر سر ما آمد؟ من همین چند روز پیش آنژیو كرده بودم، حالا با این وضع باید به این شكل زندگی كنم. ببین به چه روزی افتادیم، ما زندگی آرامی داشتیم...».

چند نفری اطراف این آتش جمع شدند. مرد قدبلندی كه خود را نگهبان این منطقه معرفی می كند، از آتش سوزی چادری در روز قبل می گوید كه خانواده ای برای گرم كردن خود از پیك نیك استفاده كرده بودند و در آخر آتش به جان همین آشیانه موقتشان افتاده. از دور آثار به جامانده از وسایل سوخته را نشان می دهد؛ پتویی سوخته و چادری آب شده از حرارت. صاحب آن چادر پیرمردی است كه با خانواده و نوزاد چندماهه در آن سكونت داشتند. پیرمرد كه لباس های سر تا پا مشكی به تن دارد، با وجود از بین رفتن تمام وسایلش تنها پتویی كه برایش باقی مانده را به خانواده دیگر می دهد و می رود. اهالی این پارك می گویند بعد از آتش سوزی خانواده اش به جای دیگری رفتند و بعد از آن سیم كشی برق به ما دادند تا بخاری برقی روشن كنیم.

اینجا بیشتر زلزله زدگان گله دارند كه از هیچ ارگان دولتی سراغ ما نیامدند. دختر جوانی كه در یكی از این چادرها با خانواده مانده است، می گوید: « از كار و زندگی افتادیم. من مربی ورزش هستم و حالا این شرایطم است. با این وجود یك سری هم وسایل ضروری را انبار می كنند. در همین خیابان در یك پاركینگ همین وسایل را انبار كرده بودند كه مردم تماس گرفتند و پلیس آمد همه را برد.

از طرف دیگر هم به یك سری از زلزله زده ها چادر و اقلام می دهند، اما به ما هیچ چیز ندادند. الان 10 نفری در این دو چادر زندگی می كنیم. تا صبح لرزیدیم از سرما و چند روز است كه حمام نكرده ایم. به معنای واقعی داریم دیوانه می شویم. برای مستقرشدن در كمپ ها رفتیم، ولی گفتند جا نداریم. البته خودمان هم دیدیم خیلی شلوغ بود». چند متر آن طرف تر چادر یك خانواده كوچك با كودكان چهار و شش سال است؛ مادر این كودكان ما را به سمت چادر می برد تا از آن بازدید كنیم.

می گوید: «چادر ما یك ذره است و چهار نفری آنجا زندگی می كنیم. نه بخاری و نه چیزی. كاش تركی بلد بودید تا بهتر توضیح می دادم. امروز برای ما سیم كشی كردند تا بخاری برقی روشن كنیم، اما قبل از آن یا آتش روشن می كردیم یا از پیك نیك استفاده می كردیم كه آن هم خطرناك است...».

چادر كناری این خانواده، زن و مرد جوانی با نوزادی چندماهه زندگی می كنند. مادر این نوزاد كه دختر جوانی است از نگرانی پیدانكردن شیرخشك و پوشك برای فرزندش می گوید و ادامه می دهد: «در كنار این، واقعا این سرما آزاردهنده است. ما این چند روز چیزی برای گرم كردن نداشتیم و به خاطر همین شب تا صبح را در ماشین خوابیدیم. فقط می ترسم بچه ام از این سرما مریض شود... ما تا همین چند روز پیش چادر هم نداشتیم. یك سری خیر آمدند و چادر دادند. از صبح جلوی فرمانداری می رفتیم تا چادر بگیریم. كارت ملی گرفتند، اما آخرش گفتند تمام شد

و دیگر چادری نداریم...» .

این اهالی آن قدر گوشی برای شنیدن نداشتند كه حالا خودشان بدون سؤال خاصی، یكی یكی از مشكلاتشان حرف می زنند. پیرمردی كه بین این زلزله زدگان است، از چند گروه مختلف حرف می زند كه چند باری در این منطقه آمدند و عكس و فیلم گرفتند و رفتند. او می گوید: «یك روز آمدند در یك دیگ سیب زمینی پخته دادند و یك روز خرما و چای دادند، چند عكس و فیلم هم گرفتند و رفتند. والا ما كه این چیزها را نمی خواهیم، باید به ما پتو و چادر و چیزی برای گرمایش بدهند...».

بین تمام همهمه ها كه زلزله زدگان از مشكلات این چند روز خود می گویند، چند نفر از زنی باردار در این پارك حرف می زنند كه حتی چادری برای خوابیدن ندارد. به سمت این خانواده می رویم، زن جوان با شكمی برآمده در ماشین نشسته و پدرش هم كمی جلوتر ایستاده. این مادر جوان از وضعیت خود می گوید: «الان چند روز است به این شكل زندگی می كنیم. چادر كه نداریم، همین جا می خوابیم و همین جا بیدار می شویم. من نیاز به استراحت دارم، اما اینجا اصلا شرایطم خوب نیست. صبح امروزم حالم بد شد و همسرم مرا به دكتر برد، اینجا واقعا سخت است...».

سرمای هوا صورت بیشتر این آدم ها را سرخ كرده و دست بیشتر آنها ترك خورده است؛ آدم هایی كه تا چند روز پیش خانه و مكان امنی برای زندگی داشتند، حالا شب را در سرمای خیابان روز می كنند. مردی كه تا همین چند روز پیش بعد از كار به خانه می رفته و همسر و فرزندانش را در آغوش می كشیده، حالا چیزی جز یك ماشین برای زندگی ندارد كه همان هم می گوید به خاطر استارت زدن مرتب برای بخاری خراب شده، حال مقابل نگاه ما چشمانش خیس می شود و به سرعت آن را پاك می كند تا جملات نیمه كاره خود را تمام كند.

با صدایی مملو از اندوه و لرزان می گوید: « دیگر هیچ چیز نداریم. دخترم با این حالش چند روز است در ماشین زندگی می كند و حالش هم خوب نیست. باید هر روز آمپولی بزند كه الان چند روز است پیدا نكرده. این وضع ما است، همه چیز را از دست دادیم، این چه وضعی است كه دچارش شدیم؟...». بعد پشتش را به ما می كند تا قطره های روی صورتش را نبینیم. چند قدم دورتر پیرزنی كه او هم خانه اش آسیب جدی دیده، ایستاده و با چشمان خیس با دیگر زنان زلزله زده حرف می زند.

دست سرد ما را محكم می گیرد و به زبان تركی چیزی می گوید، اما می فهمد كه ما متوجه نمی شویم و ادامه صحبتش را فارسی می گوید: «خانه خراب شدیم، حتی یك چادر نداریم و چند روز است در ماشین زندگی می كنیم. نوه 14ساله ام سرطان دارد، امروز از بیمارستان ترخیص می شود، دخترم رفته تبریز تا او را بیاورد، ولی اگر برگردد باید در ماشین كنار ما بماند. ما بدبخت شدیم...». بعد با آستین لباسش روی چشمانش می كشد تا قطره های اشكش را پاك كند.

كم كم نزدیك ظهر شده ولی همچنان سرما آب بینی كودكان زلزله زده را جاری كرده و نشان سرماخوردگی در هر كدام نمایان است. ما باید این آدم های شریف را ترك كنیم، آدم هایی كه تنها به دردشان گوش دادیم و با دست خالی به سراغشان رفتیم، اما هر كدام به شكلی از ما تشكر می كنند و آرزوی خیر و سلامتی می كنند. ما آنها را در سوز سرمایی زمستانی و اندوهی بزرگ از بی خانمانی ترك می كنیم و به تهران بازمی گردیم.

برچسب ها
- زلزله

اخبار مرتبط عقب ماندگی در نوسازی بافت های فرسوده
ارسال محموله چادرهای اقامتی توسط وزارت بهداشت به مناطق زلزله زده خوی
اهمیت رعایت بهداشت در مناطق زلزله زده ""خوی""/ خانه های بهداشت آسیب جدی ندیدند
مدیریت بحران از نگاه مردم زلزله زده: ضعیف و ناكارآمد
دپوی دارو در خوی/ خطر آنفلوانزا و كرونا جدی است

نظر شما شما در حال پاسخ به نظر «» هستید. × لغو پاسخ

نام
ایمیل
نظر شما
لطفا حاصل عبارت را در جعبه متن روبرو وارد كنید 0 + 0 =

ارسال

پربازدیدترین اخبار هشدار وقوع سیل در 27 استان
بهترین زمان مصرف قرص آهن
بهترین رژیم غذایی برای افسردگی كدام است؟
راه حل فین تك برای پرداخت های فوری مراقبت های بهداشتی
دقیقاً چند قدم در روز برای كاهش وزن نیاز است؟
ماجرای استخدام غیرقانونی دختر و داماد وزیر بهداشت
چگونه یك خانواده آرام تر داشته باشیم
آیا دویدن معكوس بهتر كالری می سوزاند ؟
بارش برف و باران در كشور/ خطر لغزندگی جاده ها در پی فعالیت سامانه بارشی
سبزی پركابردی كه كبد چرب را سه سوته درمان می كند!
چگونه از هندزفری استفاده كنیم كه گوشمان آسیب نبیند؟
چرا مواد طبیعی برای پوستی سالم و درخشان بهتر هستند؟
ترك خوردن «سد آتاتورك» به دنبال زلزله شدید تركیه
درمان سرفه كودكان زیر 2 سال
عوارض مصرف بی رویه خرما چیست؟
جنگل های بلوط زاگرس را نجات دهیــــــم
كارت به كارت در مطب ممنوع است/ تخلفات را پیامك كنید
والدین دانش آموزان مسموم شده در قم: تا وقتی علت مسمومیت مشخص نشده، مدارس را تعطیل كنید
آیا مكمل های كلاژن واقعا در جوان سازی پوست موثرند؟
حذف ارز دارو و مواد غذایی جلوی قاچاق را گرفت؟

پیشنهاد سردبیر بهترین زمان مصرف قرص آهن بهترین زمان مصرف قرص آهن یافتن و استفاده از مكمل آهنی كه برای معده شما مناسب است و جذب آهن را بهبود می بخشد، سازگاری شما را با دریافت مكمل آسان تر می كند. آهن فعال از نظر بالینی ثابت شده است كه جذب 2 برابری سولفات آهن را بهتر می كند.

طاسی فرزند مربوط به ژن مادر است یا پدر؟ طاسی فرزند مربوط به ژن مادر است یا پدر؟ سابقه خانوادگی در طاسی مهمترین عامل در تعیین سرنوشت و طاس شدن افراد است.

چگونه از هندزفری استفاده كنیم كه گوشمان آسیب نبیند؟ چگونه از هندزفری استفاده كنیم كه گوشمان آسیب نبیند؟ عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی با بیان اینكه:« آسیب به شنوایی برمی گردد به شدت و مدت زمان صدایی كه به گوش می رسد، هر قدر این صدا بلندتر و شدت آن بیشتر باشد در مدت زمان كوتاه تری به گوش آسیب می رسد.» تاكید كرد:« به كار بردن غلط هندزفری و گوش دادن طولانی به مدت صداهای بلند از طریق هندزفری موجب كم شنوایی و وزوز گوش می شود.»

6 تمرین برای تقویت عضلات كمر 6 تمرین برای تقویت عضلات كمر اگر از كمردرد رنج می برید، تنها نیستید – تقریباً 80 درصد از بزرگسالان در مقطعی از زندگی خود كمردرد را تجربه می كنند.

با طرد شدن از طرف خانواده چكار كنیم؟ با طرد شدن از طرف خانواده چكار كنیم؟ طرد شدن از طرف خانواده ممكن است یكی از سخت ترین چیزهایی باشد كه یك فرد می تواند با آن روبرو شود.

بهترین رژیم غذایی برای افسردگی كدام است؟ بهترین رژیم غذایی برای افسردگی كدام است؟  ارتباط بین رژیم غذایی و افسردگی قوی تر از آن چیزی است كه بسیاری تصور می كنند. متخصصان تغذیه و محققان به بررسی این موضوع پرداخته اند كه آیا چیزی كه می خورید می تواند خطر یا علائم افسردگی را افزایش یا كاهش دهد و پاسخ ساده «بله» است.

درمان سرفه كودكان زیر 2 سال درمان سرفه كودكان زیر 2 سال در این مطلب درمان های خانگی برای كودكان زیر 2 سال گردآوری شده است.

آیا دویدن معكوس بهتر كالری می سوزاند ؟ آیا دویدن معكوس بهتر كالری می سوزاند ؟ دویدن از دیرباز به عنوان یكی از كارآمدترین، راحت ترین و مفیدترین تمرینات در نظر گرفته می شود. اما برخی ادعا می كنند كه شما از روش كلاسیك ورزش با یك تكنیك جدید بیشتر بهره می برید.

روش های درمان سرفه ی كودكان روش های درمان سرفه ی كودكان
خطرات مصرف كره بادام زمینی در دوران بارداری خطرات مصرف كره بادام زمینی در دوران بارداری
آیا دندان درآوردن باعث تب و اسهال كودك می شود؟ آیا دندان درآوردن باعث تب و اسهال كودك می شود؟
فتق چیست و چه علائمی دارد؟ فتق چیست و چه علائمی دارد؟
خون در مدفوع؛ چرا و به چه علت؟ خون در مدفوع؛ چرا و به چه علت؟
سندروم داون چیست؟ سندروم داون چیست؟

پربحث ترین اخبار پاسخ به سوالات خجالت آور كه نمیتوانید از كسی بپرسید
طولانی تر شدن رابطه جنسی با ترفندهایی زنانه
خوراكی هایی كه باعث تپش قلب می شوند
مستی مهمانان جشن تولد به جنایت رسید
آیا روغن آفتابگردان برای سلامتی مفید است؟
آخرین وضعیت كرونا در كشور/ شناسایی 144 بیمار جدید
چگونه جلوی عفونی شدن زخم را بگیریم؟
اتوبوس های برقی در راه اصفهان

جستجو خبرها سرویس ها

- درباره ما
- ارتباط با ما
- تبلیغات
- شرایط استفاده © تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سلامت نیوز می باشد.

سلامت نیوز نسخه چاپی ندارد و به هیچ سازمانی وابسته نیست.

-
-
-
-
-
-
salamatnews.com

نسخه دسكتاپ نسخه موبایل

Nastooh Saba Newsroomطراحی و تولید: نستوه
منبع خبر:
سلامت نیوز
   تاریخ: ۱۶:۵۸ - ۱۸/۱۱/۱۴۰۱   بازدید: ۲۱۵